توضیح برای کسانی که نمیدانند ماجرا از چه قرار بود:
این نمایش قرار بود که ساعت نه و ربع اجرا شود. اما به دلیل مشکلاتی (جمع و جور کردن سانس قبلی که اجرای کودکان و نوجوانان بود) تا ساعت ده و نیم آن هم با فشار و اعتراض ما در سالن ... دیدن ادامه ›› باز نشد.
تا اینجا مشکلی نیست. ما هم درک میکنیم که گاهی مشکلاتی پیش میآید و برنامه سر موقع برگزار نمیشود.
مساله این است که در این یک ساعت و ربع که مردم بلیط در دست علاف بودند هیچ کس هیچ توضیحی نمیداد.
اساساً هیچ مسئولی حضور نداشت که توضیح بدهد. از مهمانداران بی گناه هم که سوال میکردیم مسئولان تالار کجا هستند که بگویند چقدر دیگر باید صبر کنیم، میگفتند که هیچ مسئولی حضور ندارد!
اساساً در این موقعیت ها مسئولان غیب میشوند، کافی است چهار نفر «یار دبستانی من» بخوانند تا تالار ده تا صاحب پیدا کند!
ما انتظار نداریم که با مشکلاتی که وجود دارد برنامه سر موقع برگزار شود، اما انتظار توضیح و عذرخواهی داریم. و این انتظار زیادی نیست.
کل خواسته ما این بود:
ساعت نه و ربع یک فروند مسئول پشت بلندگو اعلام کند که «با عرض پوزش برنامه ساعت ده و نیم شروع میشود.»
باور کنید این انتظار زیادی نیست.
اگر همین جمله کوتاه را میگفتید هیچ مشکلی پیش نمیآمد. مردم هم تکلیف خودشان را میدانستند که بمانند یا بروند، یا بروند و یک ساعت بعد بیایند...
اما مساله این است که مسئولان محترم وقت مردم و کار و زندگی مردم برایشان از آب بینی بز هم بی ارزش تر است و به خودشان اجازه میدهند که هر جور خواستند و تا هر زمانی که خواستند دیگران را علاف سر پا نگهدارند.
حالا تا اینجا قسمت خوب ماجرا بود.
قسمت بد ماجرا از زمانی شروع شد که به تاخیر ها اعتراض کردیم، و به هر بدبختی که بود در سالن را باز کردیم و مشاهده کردیم که مسئولان و مدیرانی که میگفتند امشب اینجا نیستند را در تالار دیدیم!
برخوردهای این مسئولان در برابر اعتراض ما:
- هیس! هیس!
- بفرمایید بیرون
- شما دفعه اولته میای تئاتر؟!
- بی فرهنگ! بی شخصیت! (فرهنگ و شخصیت در این است که وقت شما را بدون هیچ توضیحی تلف کنند و شما هم مثل بره ای آرام یک گوشه به مدت نامعلوم منتظر بمانید و صدایتان هم در نیاید.)
- خانوم شما مشکلت پوله؟!
- بیا پشت بلیطت رو امضا کنم یه روز دیگه بیا
- مگه از من بلیط خریدی که میخوای پولشو از من پس بگیری؟ (به گمانم هنوز معنای شخصیت حقیقی و حقوقی را درک نکرده اند)
- و حتی درگیری فیزیکی برای لحظاتی
با مهمانی که از شهرستان آمده بود و برای امروز صبح هم بلیط برگشت داشت به دیدن این نمایش آمده بودیم. مسئول محترم فرمود که یک روز دیگر بیایید، عرض کردیم مسافر هستند و باید به شهرستان برگردند، نمیخواهیم روز دیگری بیاییم بلطمان را پس بگیرید و پولمان را بدهید برویم، فرمودند:
« همین دیگه، شهرستانی هستید» !!!
اگر گلویمان را پاره نمیکردیم پولمان را هم پس نمیدادند.