ماهی و گربه از آن دست فیلمهاییست که میتوان، حتی، به دیدنش نیز افتخار کرد. اما قبل از آنکه بخواهم در خصوص این فیلم نظر بدهم باید دو نکته را برای آنهایی که شاید کمی بیش از اندازه ماجرا را بزرگ کردهاند یادآور شوم:
1) ساخت یک فیلم بصورت لانگ تیک (Long Take) چیز تازهای نیست و قبلاً بارها تجربه شده است. بعنوان مثال: فیلم Timecode ساختهی مایک فیگیس یک فیلم لانگ تیک 90 دقیقهایست که توسط چهار فیلمبردار بصورت همزمان فیلمبرداری و ثبت شده است. در تدوین کارگردان صفحه را به چهار قسمت تقسیم کرده و این چهار برداشت را بصورت همزمان نمایش میدهد. یا مثال دیگری، فیلم اسپانیایی خانهی سکوت (La Casa Muda) ساختهی گوستاو هرناندز، که یک لانگ تیک 88 دقیقهایست و میگویند اولین فیلم ترسناکیست که بصورت لانگ تیک ساخته شده است (این فیلم محصول سال 2010 است). این ماجرا البته خیلی خیلی قدیمیتر از این حرفهاست. آلفرد هیچکاک برای فیلم طناب (1948) از روش لانگ تیک استفاده کرد. منتها در آن زمان حلقههای فیلم بیشتر از 10 دقیقه ظرفیت نداشتند! برای همین هیچکاک مجبور شد از 11 حلقه برای 11 شات استفاده کند. یعنی آنکه بر خلاف ادعای تعدادی از دوستان این روش اختراع آقای مکری نیست.
2) ساخت فیلمی که زمان را به بازی بگیرد و با تلاقیها و ساخت گرههای زمان، بجای آنکه شما را در مسیر مستقیم در زمان به پیش ببرد، سوار چرخ فلکی
... دیدن ادامه ››
بکند که بچرخید و دوباره به جای اول بازگردید، در یک کلام فیلمی که تایم لوپ استفاده کند، این هم جدید نیست. این یکی دیگر مثال لازم ندارد. معروفترینش فیلم پالپ فیکشن به کارگردانی کوئنتین تارانتینو است، و بهترینش (از لحاظ جذابیت گرههای زمانی!) که دیدهام، فیلم اسپانیایی Timecrimes به کارگردانی ناچو ویگالوندو، محصول سال 2007 است. میتوان در استفاده از تایم لوپ فیلمهای زیادی را نام برد، مانند: 12monkeys، The Butterfly Effect، دانی دارکو و ... . پس این یکی هم اختراع آقای مکری نیست.
این فیلم جایزهی خلاقیت را بخاطر استفاده از هر دو روش برده است. بعید میدانم پیش از این فیلمی ساخته شده باشد که هم لانگ تیک باشد و هم تایم لوپ. همین کافیست که به احترام آن اول کلاه از سر برداریم و بعد در موردش صحبت کنیم.
فیلم ماهی و گربه یکی از آن فیلمهاییست که برای هر کسی ساخته نشده است و باور کنید، این در هنر هر کشور بعنوان یک ارزش دارای اهمیت فوق العاده است. جریان از این قرار است که بخاطر مخاطب سطحی همه چیز در همان سطح باقی میماند و آنهایی که به عمق علاقه دارند هم باید در همین سطح و در کنار بقیه باقی بمانند. اینجاست که کسی که خلاف جهت شنا کند، از نظر من، حرکتش بسیار ارزشمند است (مثال خیلی دم دستی بزنم، یک نگاه به تبلیغات سخیف و احمقانه و ساده و سطحی که در سطح شهر هستند بیاندازید. اینجاست که ارزش تبلیغات جدید بانک ملت - همانهایی که پس زمینهی سیاه دارند - را متوجه میشوید. شاید 70% متوجه مفهوم آن نشوند، اما تاثیری که روی آن 30% میگذارد خیلی مثبتتر است). این بازی پر از استرسی که ماهی و گربه با کج و کوله کردن خط زمان راه انداخته در عین حال که جذابیت عجیبی دارد آنقدر عمیق است که فهم آن برای خیلیها دشوار خواهد بود. اما نکته این است که با وجود آنکه این فیلم برای مخاطب خاص ساخته شده، اما سالن سینما در تمام سانسها (هرچند فقط 4 سینما به این فیلم اختصاص داده شده)، لبریز از تماشاچیانیست که در میانشان آدمهای سطحی به وفور یافت میشوند. منظورم چیست؟ اینکه باید آفرین گفت به تمامی آنهایی که سفره را در عمق پهن میکنند و همگان، حتی سطحیها، را به آنجا دعوت میکنند و این همان رسالتی که هنر دارد: هنر سطحی، سلیقهی مخاطب را در سطح نگه میدارد. پس باید در عمق آنقدر جذاب باشیم که سطحیها را هم به عمق بکشیم.
باور کنید اگر لازم نبود اینقدر سطحی و عمقی نمیگفتم! اما این بارزترین وجه این فیلم است. چیز دیگری که برای من جذابیت فوقالعادهای داشت، خشونت کاملاً پنهان در متن فیلم است! شما هیچ صحنهی خشونت باری نمیبینید، اما همان کپشن اول فیلم باعث میشود تمام مدت بجوشید و یک استرس دو ساعته را با خود تا انتهای فیلم بکشید.
این فیلم عالیست! خلاقانه و خوش ساخت است. تایمینگ آن به شکلی باورنکردنی خوب است و فیلمنامه آنقدر جذابیت دارد که حتی موارد بیربط را نیز در خود حل میکند. با این وجود دو چیز این فیلم را چندان دوست نداشتم: اول، بازیهای بعضی از بازیگران دلچسب نیست. خیلی خیلی خیلی سخت است وقتی قرار باشد در یک برداشت کل فیلم را بسازی. اینجا دیگر کسی اجازهی خطا ندارد، اما متاسفانه این بدین معنیست که اگر هم کسی آن وسط خطایی مرتکب شد مجبور به بخشیدنش هستید. دوم (که تا حدود زیادی اول را سبب شده است) دیالوگ نویسی این فیلم فوق العاده ضعیف است! جمله بندی ها، عبارات، کلمات، از آن چیزهاییست که از محاورهای بودن فقط لحن بیانش را دارند! تصور کنید یک نفر بخواهد عیناً متن یک روزنامهی رسمی را، بدون تغییر در جملهها و کلمات، با لحن محاورهای بخواند. این عامل باعث شده بازی بازیگران نیز در بعضی از قسمتها غیر واقعی و حتی مسخره بنظر برسد. یک چیز دیگر هم در آخر توی پرانتز بگویم و آن اینکه (از دیدن و شنیدن پالت خسته شدهام! این حضورشان در همه چیز و همه جا آنقدر پررنگ شده که دیگر دارد رنگ پس میدهد!)
در نهایت اینکه، آقای مکری، بابت این فیلم از شما ممنونم. بابت تمام افتخارات کسب شده هم همینطور. بابت تمام شجاعتتان برای ساخت یک فیلم بصورت لانگ تیک ممنونم. بابت این تایم لوپ فوق العاده جذاب از شما ممنونم. بابت این ترس پنهان در فیلم از شما ممنونم. آفرین، احسنت و خسته نباشید.