"من از سپیده..." همچون فیلمهای "کن لوچ" ادامه طبیعی و بدون ادعای زندگیست. کارگردانی چنان حساب شده و کاربلدانه ست که همچون هوا در اتمسفر فیلم جریان دارد ولی به هیچ وجه به چشم نمی آید.
نماهای لانگ تک و جنس بازی ها بیش و پیش از همه یادآور سینمای "عیاری"ست ولی حضور پررنگ ماشین (که میزانسن بخش اصلی فیلم است)، استراتژی "فیلم در فیلم" و "داستان در داستان"، بازی با تصاویر ضبط شده و صداهای خارج از قاب و استفاده هوشمندانه از صحنه های (احتمالا) بداهه نشان از تاثیر عمیق "کیارستمی" بر "علی کریم" دارد(البته کارگردان با تشکر انتهای فیلم از کیارستمی ابا و فراری از این امر ندارد)
هرچه هست بازیِ (چون همیشه) درخشان "بابک کریمی"، فیلمنامه حساب شده و گرم و اجرای کم نقص "علی کریم" نوید کارگردانی خوش ذوق و کاربلد را می دهد.
پ.ن: به گمانم نیچه بود که گفته بود: "شاگردی که استاد نشود، رسم شاگردی رو بجا نیاورده"
امیدوارم که "علی کریم" شاگرد خوبی برای کیارستمی کبیر باشد و مضامین و فرمهای بدیعی را به سینمای ایران معرفی کند.