گفتم از عشق چیزی بنویسم
شاید...
از دوست داشتن
و از تو، آن دوم شخص مفرد معروف
شاید...
------
با سر انگشت کوچکش به شیشه ام زد
رها میان "تو" و "او" من
"گل می خری آقا"
و نگاهش به صندلی خالی کنار من!
چراغ سبز شد
و بوق تحمل سرازیر!
و ای کاش...
ای کاش...
ای کاش...
چراغهای جهان همه قرمز بودند...!