فیلم چهارم: در دنیای تو ساعت چند است؟
سورئالیستهای وطنی
امتیاز من: سه از پنج
کارگردان: صفی یزدانیان
پیش از امروز صفی یزدانیان را با ترجمههای خوبش از سینما و فیلمهای کوتاه استخواندارش میشناختیم و امروز، پس از دیدنِ اولین فیلمش، میتوانیم او را یکی از سورئالیستهای وطنی بنامیم. اثرِ یزدانیان که اسم سختی هم دارد میتواند یکی از بهترین پیشنهادهای جشنوارهی امسال باشد. از دیدِ من، فیلمِ او و «بدونِ مرز» عسگری عجالتن فیلمهایی هستند که رقابتِ سختی برای به دست آوردنِ سیمرغهای نگاهِ نو خواهند داشت. به هر حال، صفی یزدانیان وارد وادی فیلمِ بلند شده است و اگر این فیلم که پیوندی راستین با علی مصفا دارد را یک پروژهی واحد با «پلهی آخر» بدانیم، بیشک که این پروژه یک قدم رو به جلو برداشته است. فلذا نوشتهی من همواره نیمنگاهی به پلهی آخر هم دارد.
گلی بعد از بیست سال زندگی در فرانسه یکباره تصمیم میگیرد به ایران و به زادگاهش،
... دیدن ادامه ››
شهر رشت سفری کند. فرهاد در رشت به استقبالش میرود و میگوید که آشنایی قدیمی است، اما گلی اصلاً او را به یاد نمیآورد...
در موردِ بازیها نیاز به صحبتکردن نیست. علی مصفا، حداقل برای من، مثلِ همیشه دوستداشتنی است و حتی لیلاحاتمیای که بارها محکوم به کپیکاری شده است، نقشِ خاصش را دقیق اجرا میکند.مادرِ گلی (که همان مادرِ لیلا حاتمی است) نقشِ بسیار دلپذیری را دلپذیر بازی میکند. موسیقیِ فیلم، چه هنگامی که متن است و چه هنگامهای که شعرهای فولکِ گیلکی را برای ما به نمایش میگذارد آدم را محسور میکند.معدود فیلمهایی وجود دارند که مرا از جهتِ موسیقی تحتِ تاثیر قرار دهند و فیلم یزدانیان یکی از آنها بود. قاببندیها و فیلمبرداری هم استاندارد است و حداقل برای بارِ اول دیدن ایرادی بر آن ندارم.
لکن، مهمتر از همهی این تعریفها، توجه به سورئالیسم فیلم لازم است. سورئالیسمِ رواییِ پلهی آخرِ علی مصفا(غیر از سکانسِ آخرش) در اثرِ یزدانیان به یک سورئالیسم جاافتادهتر تبدیل میشود. بارها ما رویاهای علیمصفا یا فلاشبکهای سورئالی را میبینیم که به خوبی در دلِ فیلم جا گرفتهاند و فضای دلچسبِ گیلکی را به یک دنیای منحصر به فردِ یزدانیانی-مصفایی(در مقامِ تهیهکنندهی فیلمِ یزدانیان و کارگردانِ پلهی آخر) تبدیل میکنند. شخصن، تخممرغهایم را در سبدِ این سورئالیستهای وطنی میگذارم و چشم به فیلمهای آیندهشان میدوزم. امید که همین مسیر را چون یک پروژهی گروهی ادامه دهند.
صد البته، باید تذکر دهم که فیلمِ یزدانیان هیچگاه تبدیل به یک شاهکار نشده است. چرا؟ به نظر هنوز چیزی کم است: یک ضربهی مهلک، یک حیرتِ فرمال یا محتوایی را نیاز دارم. بایست هنوز صبر کرد.