<<من>>
دلقک غمگین
زندگی در میان بی خیال ها
سکانس: یک
دماغ سرخ نمیخواهم , چشمان سرخ از اشکم کافی ست
لب خندان میخواهم , ولی دلم پیدا نیست , دلم خونی اس کافی ست.
تاریکی بهتر است ,ضبط صدا نداریم , دیالوگ نداریم.
<<ضبط >>
در حلقه ی درد ها و زخم ها بازی می کنم ....کلاهم را باد برد.
با توپ زندگی زیر پایم غلتیدم ...غلتیدم ....سر گیجه
... دیدن ادامه ››
امانم را برید
بازهم غلتیدم ...ناگهان ...
دنیایم زیرورو شد
من بالا_ دنیا پایین
دنیا بالا_ من پایین
زندگی درد دارد / خیلی خیلی
وخیال هایم چه زیبا و بلند خندیدند
زندگی دست از سرم برداشت یا نه ...نمیدانم؟
این خداحافظی من از بازیگری بود .
............کات.............