بوی سجاده خونین کسی میآید...
فریاد سرخ فغان سر میدهم از سر ناشکیبایی در این فراق ویرانگر واین اندوه جانکاه، آه علی، هیچ خبری از تو نیست در میان دوستدارانات، هیچ اثری، نشانی، به قدری برای گرفتن حاجاتمان به درگاهت روی آوردیم که گمات کردهایم لابلای آمال و آرزوهای دنیایمان. دنیا برای تو پشیزی نمیارزید، اما حیف، کاش بودی و سیاحت میکردی دنیای جدیدمان را، این دنیا میارزد، از مرغوبترین طلاها نامت را بر مرغوبترین نقرهها نقش میزنیم و در کوی و برزن میآویزیم. دنیایی که اسم تو بر مأذنههایش بلند است و نامت آرایش دیوارهای غمگینش، میارزد، میارزد تا برایش از عدالتت مایه گذاشت و از خزانه لایزال اعتبارت خرج کرد و پیشرفت... . ما تو را میخواهیم اما در همان آسمان هفتم، ماه باش و از دور بتاب، نزدیک مشو که تاب تو را ندارند حتی دوستدارانت، تو دیگر نمیتوانی الگوی ما باشی، به حدی خوبی و دور از دسترس که تنها میتوانیم از تو «حرف» بزنیم در خلوت و در جلوت. کسانی که در خلوت و جلوت خوبیهایت را جار زدند و زمزمه کردند، فقط جار زدند و زمزمه کردند... .
ما عدالت تو را فریاد میزنیم، اما از ما طلب عدل مکن! بگذار عدل را هجی کنیم و بهترین خطاطان با خط شکسته عین نامت را با عین عدلت در هم آمیزند و طرحی نو دراندازند، همین کافیست، چشمان نیمهباز ما عدالتت را در کتابها و بر در و دیوار شهر میبینند، تنهای آلوده و گریان ما را چه به لمس عدالت پاک تو؟! ما عوامیم و تو اَخَصِّ خواص، دستان ناپاک ما عوامالنّاس را چه به سرمشق مقدس «علی»؟! بگذار تا آنانی که در کسوت نماد عدالتت ظاهر شدهاند، وصف تو گویند و شرح خیبرگشائیات سر دهند و با رگهای ورم کرده از عشقت به ولایتت شهادت دهند و ما شنوندگان
... دیدن ادامه ››
باشیم.
ما علوی شدهایم و با صدای بلند «یاعلی» میگوئیم، در نفسگیرترین کشمکشهای عقل و نفس، دست عقل وامانده را گرفته از چاه ظلمانی نفس بیرون کشیده و با اتکای به ذکر یاعلی، عقل را به کناری وانهاده و به تنهایی به جنگ نفس سرکش میرویم، نفسی که به قول مولانا اژدری خفته است و تندبادهای مهیب خشمش، چه بسیار رحیمان را در زمره رجیمان عالم به صف کرده!
علی! ذوالفقار از نیام درکش، به فریاد سرخ ما درماندگان رس...
.
میرزا – 16 تیرماه 94
از: میرزا