بعضی روزهای آفتابی پاییز دوست دارم پنجره ها را ببندم پرده ها را بکشم باتری ساعت را هم در بیاورم و خودم را گول بزنم که امروز هم یک روز ابری خوب است بعد بنشینم یک گوشه و منتظر رعد و برق باشم . سعی میکنم به هیچ چیز فکر نکنم و چون میبینم نمیشود آنوقت مجبور میشوم به همه چیز فکرکنم . به همه چیز یعنی مثلا به اینکه چرا سهم من از پاییز آسمان آفتابیست . اینطور که نمیشود حقش را بروی پاییز است و ابر و شرشر باران و همه قشنگی و حال خوشش به همین چیزهاست .... حالا نمیدانم اگر زندگی ام را پاییز بدانم از روزهای آفتابی اش باید خوشحال باشم یا ....؟؟؟ نمیدانم...