یادداشتهایی در سعدی شناسی :
هیچ شاعر پارسی گویی به اندازه ی سعدی در زمان خود شهرت نیافت تا آنجا که آوازه آثارش از مرزهای ایران زمین و حتی از قلمرو زبان پارسی گذشت و خود سعدی بارها بدین نکته اشاره داشته است:
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است وصیَت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند و رُقعۀ منشآتش که چون کاغذ زَر می برند..
*دیباچه ی گلستان*
زمین به تیغ بلاغت گرفتهای سعدی
سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست
بدین صفت که در آفاق صِیَت شعر تو رفت
نرفت دجله که آبش بدین روانی نیست
*قصاید*
چنین گویند سعدی را که
... دیدن ادامه ››
دردی هست پنهانی
خبر در مغرب و مشرق نبودی گر نهانستی
*غزلیات*
ابن بطوطه جهانگرد نامی سی سال یا بیشتر پس از مرگ سعدی در آبهای مغرب چین شاهد بود که نوازندگان و خوانندگان در قایق تفریحی یک شاهزاده چینی غزل سعدی را می خوانند:
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا شرم منعت می کند کز دوستان یاد آوری
اما جالبتر از آن کشف اتفاقی ست که محمد قزوینی در مقاله اش در سعدی نامه(وزارت معارف،1316،به کوشش حبیب یغمایی) شرح داده است.او در ضمن تحقیق در پاره ای از آثار قرن سیزدهم میلادی یعنی همزمان سعدی به نامه ای بر می خورد که نویسنده ی آن ترک و مقیم روم سلجوقی(بخش آسیایی ترکیه امروزی) بوده و در آن نامه که به زبان پارسی ست از سعدی شعر نقل کرده است.واین می رساند که شعر سعدی در دوره خودش حتی تا سرزمینهای دوردست و بیگانه دهان به دهان نقل می شده است.زبان پارسی در آن دوران و تا قرنهای پس از آن زبان فرهنگ و ادب و حکومت منطقه وسیعی بود که گاه از آسیای صغیر تا سیام(تایلند) و از قفقاز تا آسیای مرکزی را می پوشاند.و از اندک مدتی پس از درگذشت سعدی شهرت او در این سرزمینهای وسیع و حتی کشورهای عربی و شمال افریقا گسترد و پیچید.
واین شهرت چنان بود که وقتی آندره دوریه در سال 1634 بخشی از گلستان را با نام امپراطوری گلها به فرانسه ترجمه کرد سعدی را شهریار شاعران ترک و ایرانی خواند.