نقاشیهای وحید چمانی , نقشی است از انسانهایی وامانده میان قدیم و جدید که در عالم برزخ می زیند . آدمیانی بزک شده و آراسته به زیبایی , اما سرشار از تشویش و هراس , مضطرب از عدم امنیت , هویت تعادل فرهنگی و اجتماعی که همین اضطراب درونشان بر ظاهرشان نقش افکنده است . چشمانی گود و بی فروغ , خراشهایی بر چهره و اندام که در عین خیرگی به ناکجا عشق می ورزند , اگر دهانی باشد لبخند می زنند و یکدیگر را در آغوش می کشند .
نقاشیهای چمانی , نقشی است از مکانهایی نامکان که مردمان زیبای مفرغی را در بی زمانی خود جای میدهند
مکانهایی پرپیچ و خم و پراندرونی با کوهها و دشتها در بیرون , اقلیمی نامعلوم
نقاشیهایی از عالم و احوال روزی است که میتوانست -شاید-در تداوم احوال نگارگری سده ۷ و ۸ و آنچه در دوران قاجار به اوج رسید , باشد , اگر شاهان قجر پرچم مدرنیته و اصلاح طلبی را برنیفراشته بودند. نقاشیهایی که در آن تضاد امروز به زبانی نقاشانه و با لحنی احساساتی و ظریف نگارانه تصویر شده است . تضاد میان گذشته و حال . عدم تعلق به گذشته و جامانده از حال . تضاد میان ظرافت و زیبایی و اوج جمال و شکوه هنر در گذشته و نامفهومی زبان زیبایی شناسیک حال
... دیدن ادامه ››
. میان نرمی و لطافت و زمختی و زنگ زدگی
نقشهایی شکل گرفته از آدمیان و شهرهایی است که با بداهگی در هر مرحله و هر دوره از خلق , شکل نو به خود می گیرند . سنگی تبدیل به حیوانی میشود و حیوانی تبدیل به عمارتی در شهر . از نظر مفهومی و دیداری نیز این تغییر شکل گواهی دیگر است به برزخ وارگی زیبا رویان مه پیکر مفرغی
ساختارهایی ترکیبی اند در دستان نقاش که هربار با در هم آمیختنشان, موجودی , مکانی و ترکیبی جدید خلق میشود . ترکیبی خشن و ناهنجار و در عین حال لطیف و پرتمنا
نقشهایی ثابت مانده در زمانی یخ زده اند که زندگیشان در دستان چمانی و بر بومها و کاغذها در جریان است
اسید آمینه ها در جریانند
مریم مجد , آذر ۹۴