هفت ماهگی
تواین سی سال نفهمیدم چی خوبه چی بده!
تقابل میان سنت و تلقی که در سطح اجتماع بین افراد از مدرنیته وجود دارد تبدیل به جریانی شده که بخش اعظمی از تولیدات سینمایی ما را در برمی گیرند.نگاهی بصورت بسیار جانب دارانه به همه دارایی های کنونی می نگرد.هاتف علیمردانی در دو کار اخیر خود وامدار همین جریان و نگاه استو تقابل در نقطۀ عطف داستان به اوج می رسد.
نقطۀ عطفی که با یک اتفاق دردناک که سرنوشت و نگرش تمامی کاراکترها را در بر می گیرد همراه است. و در اینجا هم کماکان ردپای اصغر فرهادی دیده می شود و همین نقطه سرآغاز تلاطم و نقد به مدرنیته و عذاب وجدان همگی می شود.اما خبری از چارچوب روایی خاصی است و فیلم الکن می ماند.
موضوع عشق و الگو های عشق ورزی در بستر شرایط اکنون از موضوعات قابل بحث و شایان توجه است. در واقع در حیات اجتماعی به یکی از معضلات اساسی تبدیل شده است و تعبیری سرخوشی وار از آن می شود در صورتی که اینگونه نیست و مهم ترین مسئله افراد مختلف بوده وهست از اندیشمندی چون ژان پل سارتر گرفته تا عام ترین افرادی که همگی با آنها آشنا هستیم .انسان مدرن نا گذیر به عشق است و رابطه با دیگری از نکاتی است که درگیری همه را طلب می کند. انسان تنها، برای فرار از دیوار هایی که در جهت معنا بخشیدن به فردیت خود کشیده است به دیگری پناه می برد و از همین جاست که ماجرا رنگ تراژدی به خود می گیرد زمانی که افراد عاشق
... دیدن ادامه ››
می شوند ولی عشق ماندن را نیاموخته اند پس در یک چرخه گیر می کنند و دیگری ها پشت سر هم می آیند و می روند.این موضوع نیازمند توجه به این نکته است که تعدی شکل نمی گیرد و عدم شکل گیری آن و نقد آن معطوف به ساختار است و نه تک تک افراد. یک برساخت اجتماعی است.و افراد در دام آن اسیر.
در مدیوم سینما برای نقد به ساختار می توان با قرار دادن افرادی که نمایندگی طیفی را می کنند این نقد را مطرح ساخت ولی این اتفاق در این فیلم رخ نمی دهد و کاراکترها دارای شخصیت نیستند و به خاطر بی تاریخ بودنشان بیشتر شکل مجسمه و مترسک هستند که فضای خالی فیلم را پر کنند.و از پس خود هم بر نمی آیند چه برسد به طیفی. همین باعث می شود که بازیگر به خاطر عدم پرداخت درست در فیلمنامه نتواند بازی کند بلکه با ادا سعی در وانمود سازی کند که در بازی پگاه آهنگرانی کاملا مشهود است یک بازی فاجعه. احمد مهرانفر هم کاملا وصله ناجور است و فرق چندانی با نقشی که در دربند داشت ندارد.از باران کوثری هم با بازی غلو شده و اگزجره بگذریم که مطلوب داوران جشنواره است.
عدم منطق روایی مشهود است که ناگهان همه چیز دست به دست هم می دهد که اتفاقی رخ دهد تا داستان به نقطه مطلوب رسد که باز از عدم پرداخت در فیلمنامه سرچشمه می گیرد.
در آخر هم باید بگویم این فیلم یک فیلم کاملا تجاری است که فقط به اسم دغدغه اجتماعی سعی در عوام فریبی دارد.