در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میلاد فرج زاده درباره نمایش در آغاز یک سمفونی بود...: در آغاز یک سمفونی بود که قصه تمام شد. اثری کاملا متفاوت در فضایی کام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:04:31

در آغاز یک سمفونی بود که قصه تمام شد. اثری کاملا متفاوت در فضایی کاملا متفاوت و نامتعارف. " در آغاز یک سمفونی بود" یک تجربه ی جدید و متفاوت است که کارگردان جوان المیرا رضایی آن را مرتکب شده است. بله از واژه ی ارتکاب استفاده می کنم چون ایجاد چنین فضایی و اجرای چنین متنی جسارتی به اندازه ی جسارت ارتکاب به جرم می خواهد. در مورد زاویه دید در تئاتر خوانده ایم که تئاتر هنری است که زاویه دید ثابت دارد...حالا از شما می پرسم اگر با بازیگر در مکان جاری شوید و وحدت مکان و موضوع و زمان را به دست خود بشکنید چه حسی به شما دست می دهد؟ قطعا حسی ناب که تا به حال تجربه نکرده اید...
" در آغار یک سمفونی بود" هم تئاتر است، هم میکرو تئاتر است، هم تئاتر شورایی است، هم پویاست و در واقع خود زندگی است. سال ها پیش از ارسطوی جهان سینما مقاله ای را می خواندم به اسم: "از تئاتر نگویید که حالم به هم می خورد"...مضمون و جان کلام آن مقاله ی آندره بازن این بود که تئاتر هنر مرکز گراست و سینما هنر گریز از مرکز است و در بعد هستی شناختی سینما جذاب تر است چرا که به مکان محدود نمی شود و جاری است...همه ی ما می دانیم که مخاطب تئاتر فعال است و مخاطب سینما منفعل...حالا فعال بودن مخاطب سینما را با گریز از مرکز و ورود به فضاهای مختلف و جاری شدن در فضا تلفیق کنید...حالا از آقای نظریه پرداز که دیگر در بین ما نیست می پرسم...آقای بازن...آیا هنوز هم از تئاتر نگوییم چون حالتان به هم می خورد؟
این کار به من ثابت کرد در اوضاع امروز تئاتر ما می شود مرتکب به خلاقیت شد و جان سالم به در برد... اما در مورد متن..متن قصه ای ساده را پیچیده می کند و به مسئله ای می پردازد که همه ما سهمی از آن را تجربه کرده ایم اما از عواقب فاجعه می گوید و به بعد از فاجعه می پردازد که یک تصویر چند بار می ... دیدن ادامه ›› تواند در ذهن بازتولید شود... متن نگاه جدیدی به یک کلیشه دارد...متن صمیمی است و به سمت گنده گویی و حل تمام مشکلات جهان نمی رود اما جاهایی دیالوگ ها فالچ می شوند( فالچ به این معنی که از فرهنگ واژه های متن فاصله می گیرد) اما کارکرد خوبی برای رشد قصه و انتقال اطلاعات دارند ...متن پیداست که در تمرین رشد کرده است و شاخ و برگ یافته و اتفاقا پراکنده گویی اش جواب می دهد...ساختار متن کاملا غیر خطی است و می شود آن را در حیطه ی موقعیت پست مدرن بررسی کرد چرا که شخصیت ها کاملا کشف نمی شوند و متن به مخاطب اجازه ی فعالیت ذهنی می دهد (پس دو جنس فعالیت...فعالیت جسمی و ذهنی در آن) این خوب است و مرز فوق العاده بودن را قلقلک می دهد...در مورد کارگردانی هم باید گفت که با اینکه خود این حرکت یک حرکت درست و نو و ستودنی و بزرگ است اما خیلی جای شیطنت بیشتری در ترکیب بندی ها و هدایت حرکات وجود دارد و خط بسط نشانه ها و روابط طولی و عرضی و دال و مدلولی آنها با ژرف پهنا های اساسی متن می تواند بهتر پرداخت شود به طوری که عناصر چسبیده نشوند به اجرا بلکه در اثر جوری گنجانده شوند که حذف یک تصویر شالوده را به هم بریزد. انتخاب مکان درست است و فضا را القا می کند و موفق عمل می کند و کافی است. برای طراحی نور این اثر می شود ایده های خلاقانه ای تراشید مثلا در جاهایی می شود مخاطب را وادار به نور پردازی کرد( چون اثر با مخاطب ارتباط تنگاتنگی برقرار می کند). و اما بحث شیرین بازیگری...بازی ها در یک سطح قرار ندارند و بهراد سلاح ورزی و ملیکا شکری در سطح بالاتری بازی می کنند...کیمیا کاوند درست بازی می کند و به جا اما دو بازیگری که اول به نام آنها اشاره کردم بیشتر در تحلیل شخصیت دقیق شده اند...دیگر بازیگران این کار به ژرف پهناهای متن پی نبرده اند و می شود گفت که در سطح باقی می ماند و به عمق نفوذ نمی کنند و زیست نمی کنند شخصیت خود را و این نشان می دهد نیاز به تمرین بیشتری دارند و در نهایت باید گفت که در دنیای امروز در قرن بیست و یکم خلاقیت داشتن و اثری نو را درست ارائه دادن و حق مطلب را ادا کردن کار بسیار سختی است. " در آغاز یک سمفونی بود که زندگی همه ی ما به هم گره خورد..."
تجربه ی برد من-ایناریتویی المیرا رضایی را از دست ندهید...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید