در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آربی گلسرخی: زنگ آخر فرار رسیده است. حالا وقت آن است که مسعوتی را در انتهای همان کو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:33:33
زنگ آخر فرار رسیده است. حالا وقت آن است که مسعوتی را در انتهای همان کوچه بن‌بست معروف پست مدرسه بدون ترس از آقا معلم و آقا ناظم یک فصل کتک مشتی بزنیم. حالا پدر خانه نیست و می‌توانیم اخوی کوچک را زهرچشمی اساسی بگیریم، حتی می‌توانیم فنچ‌های پُر روی محل را نسخ‌کشی کنیم، اینبار بازجوی پرونده متهمی شده‌ایم که دلمان می‌خواست با ضجبه‌هایش مزه چولوکباب مسلم را زیستن کنیم و خلاصه آنکه مبارز سلحشور گوشه رینگ آماده یک آپرکات و ناک اوت نشدن نهایی است.

قاتل نامی آشناست. مسعوت فراستی مخالف‌خوان؛ همو که کلمه به کلمه‌اش ما را صد بار تشنه تا چشمه می‌برد و حالمان را می‌گرفت؛ همو که کفرمان را درآورده بود و دلمان برای خاراندنش یک دله صنما صنما می‌کرد. او که فقط در حیطه سینما اظهارنظر می‌کرد و ما که از سینما جز جذابیت‌های ساده‌اندیشانه و دل ای دلش را طلب می‌کردیم؛ او که یک تنه در مقابل سیل سینه‌فیل‌ها یا شبه سینمایی‌های وطنی صف‌آرایی می‌کرد. او را متهم به غرض‌ورزی کردیم، تواب تواب گفتیمش هرچند پشیزی از بار معنایی آن را توان درک نداشتیم، ریش و سیگار و جد و آبادش را مدد گرفتیم بلکه سرجایش بنشانیم و ...

اما نمی‌شد که نمی‌شد، واقعیت این بود که نه سواد بصری قابل تاملی داشتیم، نه دانش هنری قابل اتکایی داشتیم و نه اساساً هنر برایمان چیزی بیشتر از پاپ‌کورن و مجله ‌بازی سینمایی داشت. مجذوبانی مضمحلِ دنیای حقیر سلبریتی‌ها و گم‌گشتگان جوگیر تلاقی سینما و سیاست شدیم و همیشه پشت سر آنها سینه‌هایی ... دیدن ادامه ›› بس محزون زدیم.

همان‌ها کسانی که برای پلورالیسم و تکثر اندیشه‌ها و نظرگاه‌ها سمینار چیدیم و کلمه به کلمه مقاله و نوشته ساختیم تاب دیدی دیگرگون در سینما را نداشتند. تمام گناه او این بود که سینما را از دریچه سواد و دانش و فهم خود نظاره و نقد کرد صد البته دیگران نیز اینچنین. اما نظر او نظر کفرآمیز شد، او گالیلیه شد و ما اسقف‌های اعظم و کاهنان مغضوب و خشمگین.

برای منکوب کردنش چرمین‌ترین کمربندها را بستیم. شگفتا که به ناگه شعارها و ادعاهای خوش رنگ و لعاب تبدیل به جزم‌اندیشی و نوعی استبداد هنری گشت.

حالا نیز داستان همان قصه همیشگی است. آنتاگونیست‌های تراژدی ردای پروتاگونیست‌های نهفته در پوست میش بر تن کرده‌اند و در رسانه‌های رفقا و شرکا و هم‌قطارانشان منتقمانی بی‌شفقت شده‌اند.

دل‌نوشته بازیگر همیشه مداخله‌گر در امورات غیر هنری و مرتبط با بازیگری این‌بار دست به اینستاگرام و نه قلم شده و با ادبیاتی سخیف و نازل و با شروعی کفرآمیز و صد در صد اهانت برانگیز به ذات اقدس الله که فقط خوشایند تین‌ایجرها و بی‌تفاوتان به سرچشمه حقیقی و یگانه بشریت است با همان معنی که در محاورات بی‌فرهنگان متبادر می‌شود، کارزار مبتذلش را آغاز کرده است.

اینستاگرام نوشته‌اش را با یک فرض که همانا نیاز مالی ایشان است تا انتها بدون اثباتی درخور یک دنده رانده و با همان شیوه‌ای که همیشه فراستی را بدان متهم می‌کردند به بهترین شکل که از قضا نشان دهنده تبحرشان در حوزه لمپنسیم و هوچی‌گری است پیش برده.

همانند بازجوها ابتدا گذشته‌ای که منتسب به او است را به رخش کشیده و سپس با اتهام مفروض‌اش از دایره ادب، انصاف و نقد تخصصی گذشته و با نثری که خود به حق بیشتر لایقش است به اصطلاح فراستی را گوشتمالی کرده است.

پرستویی برآشفتا چون در جشنوازه سال گذشته در برنامه هفت فراستی سیمرغ را لایق پیمان معادی می‌دانست؛ فرخ‌نژاد گریبان چاک داد چون تهیه کننده و ذی‌نفع فیلم مبتذلش است؛ طنابنده هتاکی کرد چون در مصاحبه‌ای تلویزیونی فراستی او را اساساً بازیگر ندانست؛ قاسمخانی نیز به دلیل عدم حمایت فراستی از سبک کاری‌اش در سالهای گذشته و محمدرضای گلزار به دلیل در خطر بودن هویت جعلی کارکتر بی‌بنیانش در فیلم‌های سقوط کرده‌اش از خجالتش درآمدند و با همان هفت‌تیر مدل فراستی‌وار در دوئلی همسان به سویش شلیک کردند؛ غافل از آنکه همه در این دهکده اشمئزاز بازنده و جانی بودند.

اینها همه حکایت همان فلان سالاری‌های جامعه‌شناسی و بهمان ایسم‌های فرهنگی است که فقط سینه می‌زنند و از شاد کردن بچه کول‌ها و اندیشه‌های تهی از مغر و قشری‌محور ارتزاق می‌کنند. پس با قلم‌ حقیر اینستاگرامی‌تان بتازید که جهان‌تان بیش از همان نماد لابیرنت گونه صورتی اینستای‌تان نیست.
محمد لهاک این را دوست دارد
مسعود فراستی یه ادم فروش لمپن بی وطن بی شخصیت هست که برای دو زار پول حاضر همه چیز رو بفروشه ....فرخ نژاد مث هر ادم دیگه ای نقاط قوت و ضعف داره اما یک موی گندیده فرخ نژاد به همه هیکل پر از عقده و نفرت و کینه فراستی می ارزه.....مردک تا دیروز با مقوا مقوا کردن بچه های سینما نرفته و فیلم ندیده رو دچار این توهم میکرد که سواد سینمایی داره اما امروز بهش دستور جدیدی دادن....اربابانش با رونق نسبی سینما در سالی که گذشت احساس خطر کردن و به بی سواد بیشعور گوش بفرمان دستور دادن که برای نابودی سینما فک بزنه و همین میشه که میره سینما و دروغ میگه تهمت میزنه و....و...(تهیه کننده نیمروز در برناه تلویزیونی صراحتا تاثیر دو تابعیتی بودن رو در رای داورا رد کرد و اضافه کرد که مخالف اصلی فیلم داور سوپر حزب الهی "یهنی اکبر نبوی" بوده و ربطی به مزخرفاتی که فراستی و افخمی میگن نداشته ....بعد این بی ابروی جیره خوار باز هم در مجلس به ماجرای دو تابعیتی اشاره کرده و به دروغ و با خود بزرگ بینی اضافه کرده که بخاطر حرفهای من و بهروز رای داورا عوض شده و جوایز رو به نیمروز دادن!!!!!..... بدتر از این هر چه تونسته به دروغ از سینمای ایران بد گفته و ادعا کرده که فیلمهای ایرانی اکثرا مستهجن !!!!!هستن(مستهجن شخصیت فراستی هست) و ....و..... خلاصه هر ترفندی بلد بوده بکار گرفته تا حساسیت ارزشی ها رو تحریک کنه و خلاصه ازین پس مجلس بشه تصمیم گیرنهایی در مورد اکران فیلمها ... دیدن ادامه ›› و سانسورشون و....و.....و طبعا انقد فیلمها رو بی اثر و خنثی بدون جذابیت کنن که بسرنوشت صداسیما دچار شه و ملت از سینماها روگردون شن و سینما زمین بخورن تا اقایان کینه شتری هفت به ارزوشون برسن....به هیچ جاشونم نیست که ملت برن بجاش فیلم ترکی و هندی و امریکایی ببیننو..........فقط پول و شهوت دیده شدن و شهرت براشون مهم هست
۰۸ اسفند ۱۳۹۵
چشم. سعی میکنم توصیه‌تون رو جدی بگیرم.
۲۱ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید