قلندرِ بارانِ ابری
که جهتنماىِ قایق شکستگان را
عرقناک میکرد
دلى از ترقه و موشک و باروت را
روى تخت خوابش
در آغوش
به تثلیث مینشانَد
اسکندر نصرانیِ وجود
زمین را و وحوش را و همه را
مسطح میخواست
روی تختخوابم
سیاره ها
گرگوار
در تداول
با چشمان ثابت و بیحرکتشان
مترصد طرفة العین همجنسانند
و قلندر اهریمنی
منظم
بود.
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند