در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | گروه تئاتر Bit درباره نمایش ۱۹۷۸: بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:11:25
بازتاب نظر مخاطبین نمایش "1978" بر اجرای گذشته این نمایش در شهر بابل:

بخش عظیمی از هنر مدرن در کشورهای در حال توسعه بالاخص ایران، منحصر به درد های شخصی هنرمندان است. در این میان هنرمندان مشاهده گر، تحلیل گر و پویا از پوسته ی نا امیدی های گروهی، یأس فلسفی و تنهایی تاریخی گذشته و ترس اسطوره ای عمیقی آنها را فرا می گیرد. این ترس زئوسی از زمین خوردن، آنها را به مطالعه و تأمل وامی دارد و همین واکاوی مقدمه ی ورود به اثری نظیر 1978می باشد.
دیشب در سالن نمایش هنر و تجربه ی بابل با یک مقاله تصویری مواجه شدم، مسلماً ریزه کاری های هنری نور و صدا و شیرین کاری هایی از نوع محمد شجاعی و طراحی لباس ذهنم را قلقلک داد و البته کشیده های پی در پیِ کارگردانی، مرا روی صندلی ام جلو و عقب می برد و همدرد علی محمودی شدم، اما مسئله ای که باعث شده تا ساعت ٤ بامداد بیدار بمانم همان ترس اسطوره ای است که این مقاله ی تصویری به آن پرداخته است.
از این رو این اثر را یک مقاله تصویری می نامم که جستجوگری و پژوهش محقق در تمامی دیالوگ ها خود نمایی می کند. این مقاله یک پدیده اومانیستی در مخالفت به گمراهی رهبرانی است که مدعی حقیقت هستند. البته خود این کشمکش قدمتی به طول زمان و عرض جغرافیایی تمامی مذاهب و مکاتب موجود دارد. شخصاً دوست دارم به این مقاله ی هنری از زاویه های مرسوم تئاتری نگاه نکنم و بنا به نوع تخصص و رشته ام ( زبان شناسی کاربردی) دوست تر دارم که این پدیده را از منظر تحلیل ... دیدن ادامه ›› گفتمان با سه پارامتر عمیق عرفان شخصی، محیط و تاریخ بررسی کنم. بدیهی است در عصری که تعداد کارهای خوب، کمتر از انگشتان یک دست است خلاصه نویسی فقط از ارزش و شأن کاری دوست هنرمندِ ما (محمد شجاعی) می کاهد. بنابراین ترجیح می دهم در مقدمه باقی بمانم و وارد فصول مختلف این مقاله نشوم.
با همه ی این تفاسیر، گله ی ما از مخاطبین بابلی و خالی بودن سالن های نمایش همچنان پا برجاست. حتی این سونامی هنری هم نتوانست بغض سالخورده ی مخاطبین بابلی را بشکند و آن ها را وارد سالن کند. به نظر می رسد مردم ما همچنان منتظر جُنگ های ماه آینده هستند.
محمد عزیز! قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری...

* احمد رجب پور ( بازیگر - شاعر – مترجم )
شبگیر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید