من بنده نامه نوشته ، تصدقت... جهنم جای خوبی نیست...یک برهوت است پر از مار و مور ... پر از آدم ناجور که روز وشب از رود خشک ماهی می گیرند و از ریگ روغن می کشند ... همه از دیگ چوبی حلوا می خورند ... مار ، مار نمی زاید... از هر جا ببری خون نمی آید ... اسب واستر به هم جفتک نمی زنند ... بچه از کوچکی بزرگ نمی شود ... آدمیزاد دو دفعه می میرد...آدم نفهم هزار من زور ندارد...جوجه را آخر پائیز نمی شمارند...عجله کار شیطان نیست ...به گفتن آتش زبان می سوزد ... هیچ آش خوری طپانچه ذوب نمیکند ... هیچ عاشقی نفی بلد نمی شود... باری من بنده ده سال است که در این برهوت دندان روی جگر گذاشته ام و روز می شمارم ، بلکه ده سال دیگر از این پامس و تقاص خلاص شوم و بعد عمری دهان بسته جان را عاقبت خیر کنم . قربان و تصدقت... قورچی چش دریده