قضاوت در مورد این فلم کار بسیار سختی خواهد بود,
روایتی از یک زندگی پر مشکل بدون فریاد آه و ناله , روایتی بی قضاوت , بی قهرمان و ضد قهرمان , قطعا فیلمبرداری این فیلم , بستن قاب ها و ... شجاعت بسیار میخواست و از نظر من خوب از کار دراومده بود, کادری نیمه که شاید نشان از شناخت نصف و نیمه ما از زندگی آدم ها داره, قاب بندی های کج و پرتره مانندی که تو کمتر فیلمی میشه دید.
روایت شاید کمی کند ولی متعدد و قصه گو. تنهایی و بی هدفی ای که این روزها تو جامعه موج میزنه صدای فریاد فیلم بود و بازی هایی از بازیگران بدون نام که بازی های ستاره های فیلم بخصوص سحر دولتشاهی رو ناپدید میکرد.
میلاد کی مرام ستاره فیلم بود و شخصیتی جذاب و در عین حال شلوغ. شخصیتی که همه کاراکترهای فیلم باید به اون تکیه میکردند و "امیر"ی که بدون تکیه گاه فقط نظاره گر بود و سیگار به لب میگرفت.
شاید خیلی از تماشاچی ها از دیدن فیلم سرگردان بشن و با یه " آخرش که چی" از سالن بیان بیرون, ولی بغضی که فیلم داشت و هیچوقت نترکید حداقل یک شب مهمان تماشاچی های خسته از کلافگی این روزها خواهد بود.