یادداشت نسیم احمدپور درباره «دینید اینچ» منتشر شده در خبرگزاری خبرآنلاین
نسیم احمدپور: فاصله گرفتن از اجراهای متعصبانه، این روزها برای نسل جدید کارگردانهای تئاتر کاری آشنا است. روزگار نه چندان دوری، برخی منتقدان و اجراگران تئاتر به فاصله هرچه بیشتر هنرها از هم برای حفظ کردن آنچه که اصالت هنری مینامیدند، تلاش میکردند.
تئاتری که فقط تئاتر باشد، سینمایی که تنها تصویر باشد و ادبیاتی که آنقدر خالص ادبیات باشد که نتوان آن را بر پرده سینما و صحنه تئاتر تصور کرد. هنوز هم هستند کسانی که به این مرزها باور دارند و در توصیف یک تئاتر خوب و یا یک فیلم مورد پسند از عبارت «تئاتر خالص» و «فیلم تصویری» استفاده میکنند، غافل از اینکه نسل جدید کارگردانان و هنرمندان مسیر متفاوتی را طی کردند. آنچه که به همپوشانی مرزهای هنر
... دیدن ادامه ››
معروف است.
تئاتر «دینید اینچ» در دسته چنین کارهایی قرار میگیرد. در پوسته بیرونیاش با سینما و تئاتر و همپوشانی آنها کار میکند و در لایههای داخلیاش با فرمهای نمایش برآمده از نمایش ایرانی و به طور مشخصتر، پردهخوانی. بازی از اسم شروع میشود که شنونده را در مرز درست شنیدن یا نشنیدن اسم دیوید لینچ نگه میدارد؛ در ساختاری که قرار است مرز بین تماشاگر و اجراگر را تا حد ممکن کم رنگ کند.
در اجرایی که من شاهد آن بودم، فریبرز کریمی از آشناییاش با برخی تماشاگران، بیشترین استفاده را کرد. استفادهای که نه به الگوی «تماشاگر فعال» در پروسه اجرا شبیه بود و نه عکسالعمل خاصی را از او میطلبید. کریمی به خوبی از ایده تئاترش که ظاهرا سلفپرترهای درباره خود اوست استفاده میکرد و اشاراتی گذرا و کوتاه به برخی تماشاگران و شناختی که از آنها داشت میکرد؛ دختر تماشاچی که دیر آمد و مادر خودش که در پایان اجرا او را تشویق میکرد از آن جمله بودند.
از طرفی «دینید اینچ» اجرایی است که به انواع نمایش ایرانی بیشباهت نیست. اجرایی که در دل آن، اجراگر، پردهخوان تئاتری میشود که جای پردهاش چند جعبه مقوایی قرار است صحنه را بسازند، چند اسباب بازی کوچک، اکساسوار است و دوربین هندیکم دست اجراگر، همان چوب نقالی. او روایتی عاشقانه از خودش را برایمان میگوید که بیشباهت به دنیای ذهنی آثار چارلی کافمن و دیوید لینچ نیست. روایتی که بیشتر از ذهنیت ما و از تاریخ تصاویری که دیدهایم کمک میطلبد برای آنکه بتواند ما را به داخل این جعبههای مقوایی خالی ببرد و آنها را با دنیایی سوررئال و فراواقعی پر کند. و اینجاست که مهمترین ویژگی اجرای دینیداینچ برایم شکل میگیرد. و البته سادگی و خونسردی کریمی در اجرا کمک میکند که ما در مرز همهی اینها باقی بمانیم. مرز بین اجرایی که خودش را جدی فرض کرده، با اجرایی که صرفا قصد دارد به ما یادآوری کند که فقط کاری در حوزه تجربه بصری با تماشاگر است و همین.
جایگزین کردن شیوه پردهخوانی با مونولوگ، داستانی سوررئال برای بیان روایت سلف پرتره و همچنین استفاده از ایده دوربین هندیکم با اجرایی عامدانه ساده و ظاهرا غیر حرفهای و حتی شلخته در تئاتری که مبنایش را بر رابطه تصویری از طریق پروژکشن با تماشاگر گذاشته، همگی از ویژگیهای مثبت اجرای «دینید اینچ» است که من را منتظر دیدن کارهای بعدی فریبرز کریمی، این کارگردان مستعد و سختکوش نگه میدارد.
لینک مطلب: https://goo.gl/fwAhKB