بخاطر این نمایش باید از خیلیها تشکر کرد. از نویسنده، کارگردان، طراح لباس، طراح نور، بازیگران بینظیرش، تماشاگران ساکت و متمرکزش و البته کلی کاراکتر و بازیگر قدیمی و نقشهایی که گوشه و کنار ذهن مارو اشغال کردند
فقط شمارو به خدا بیشتر مراقب باشید، نصف حواس من صرف نگرانی مسائل مختلف شد مثل آتش گرفتن میزی که دوتا شمع بزرگ افتاد روش و راه رفتن بازیگران روی اون لبه بلند و بی پناه (خصوصا مهدخت با لباس بلند و ناجور)، و یا نگرانی بابت اون چاقوی وسط صحنه که نیم ساعت دور و برش می دویدند یا خدای ناکرده پیچ خوردن پای یکیشون حین دویدن وسط اون همه وسیله
به نظرم صحنه برای بازیگران ایمن نبود