«یایای ما رو دزدیدند،دارن باهاش پز میدن.»
نگاه دیگر به فیلم خانم یانا ،
تصور کنیم خانم یایا را دولتی است (احتمالا جناب کاهانی هم چنین هدفی داشته اند) که با تبلیغاتی خاص، مخاطبینش را فریب داده و حالا هم که در جایگاه خود نشسته، در همه کارها دخالت میکند و واهمهای بین مردم راه انداخته است.
دولتی که حرفهایش انگاری از زبان دیگری ادا میشود و نه فارسی و مانند بیگانه با مردمش رفتار میکند و همچنین آنها را ممنوع الخروج میکند و در صورت اعتراض، کارشان را به زندان هم میکشد. خانم یایایی که نفس کشیدن را از مردم گرفته و آنها را حتی مجبور میکند که ماهانه پولی دهند تا او بتواند با یک شخص دیگر، یک خانه ماساژ در جای دیگری به جز ایران راه اندازی کند (که میتواند تعبیری از انتقاد به ساخت و ساز در کشورهای دوست و
... دیدن ادامه ››
همسایه باشد)
حتی در سکانسی از فیلم که ناصر و مرتضی در شهر در حال گشت و گذار هستند، با جشن آب بازی مردم روبرو میشوند و این سکانس آب پاشی با افکتهای صوتی و صداهای تیراندازی همراه میشود، موضوعی که سالهاست در ایران قدغن شده و آب بازی دختران و پسران را به مثابه عملی قبیح میدانند و دو ایرانی داخل فیلم نیز نمیتوانند در این جشن و شادی شرکت کنند، چرا که عادت کردهاند آب بازی را چیز خوبی ندانند. اصولا دو ایرانی داخل فیلم، با اینکه در شهر توریستی پاتایا هستند، یادشان رفته چگونه تفریح کنند و با خوردن مالشعیر و یا سر تکان دادن در دانسینگها، فکر میکنند که در حال تفریح کردن هستند.
خانم یایا از منظر روانشناختی هم میتواند همان اعتماد و باور مردم باشد که از دست رفته و وجدانیست که دیگر خوابیده و قصد بیدار شدن هم ندارد.
علی ایهالحال کمتر کسی است که خانم یایا را به مسائل اجتماعی و سیاسی ربط دهد و در صورت ربط دادن هم فیضی از این کار نمیبرد چرا که همین پیامها و صحبتها میتوانست خیلی شفافتر و جسورانهتر بیان شود، مثل کاری که دیگر کارگردان خوب کشورمان، کمال تبریزی که در مارموز کرده (این فیلم 30 آبان اکران میشه) و اتفاقا بستر درست کمدی را نیز برای کارش انتخاب کرده است.