دلگیری و عبوس ، غمگین و دلخوری
تردید میکنی ، از من که بگذری
هرچند تا ابد ، دنیا به کام توست
دنبال عشق نو ، با یار بهتری
هم شعر گفته ای ، هم بد شنیده ای
می خوانی از خودت ، با شعر انوری
آتش کشیده ای ، میخانه ی مرا
هم قد شعله ی ، یلدای آذری
معشوقه های تو ، در عالم عدد
با دردهای من ، دارد برابری
ربط میان ما ، بسیار اندک است
از یاد برده ای ، رسم
... دیدن ادامه ››
برادری
حال و هوای تو ، کوک است دلبرم
من در مقابلت ، بیمار و بستری
یلدا رسیده است ، هرچند دلخوری
اما گلایه کن ، در وقت دیگری
باید ببینمت ، دلتنگ تر شدم
افسانه ی نگاه ، بس نیست دلبری؟
#سجاد_صادقی