در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سجاد صادقی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:09:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم
بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند
یک پنجره از من که ، سودای رسیدن داشت
کندند از اینجا و ، دیوارترش کردند
هر رهگذری از من ، کج کرد مسیرش را
هرکس متمایل شد ، بیمارترش کردند !!
دل کعبه ی کوچک بود ، در ظلمت این پستو
از عشق مردد نه ، بیزارترش کردند
با شوق فراوانی ، زخمم نمکی ... دیدن ادامه ›› میشد
گفتم که بس است اما ، تکرارترش کردند
از روی لجاجت با ، این سازه ی تاریخی
هرکس که مرا کوبید ، سردارترش کردند
گفتند که خوابیده است ، این غائله و آشوب
اما چه بسا دیدند ، بیدارترش کردند
مخروبه ترین قلعه ، در گوشه ی آبادی
با این همه ویرانی ، معمارترش کردند

#سجاد_صادقی
سجاد صادقی، سالار ناجی، بهنام دیناری و سوزان ... این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبر ندادی و رفتی ، غریب اسماعیل
دلم گرفته برایت ، عجیب اسماعیل
تو از قبیله ی آدم حسابیان بودی
شریف بودی و بسیار ، نجیب اسماعیل
خدا کند که نسوزد کسی به تب اما
مریض داغ تو هستم ، طبیب اسماعیل
چه آیه ها که نوشتند در طهارت خود
مسیح غرق به خون صلیب ، اسماعیل
به گوش کل فلک خوانده ام هزاران بار
نیاز نداری به امن یجیب ، اسماعیل
کسی به یاد ندارد که از مسیر تو
به ... دیدن ادامه ›› جز گلاب بیاید و عطر سیب ، اسماعیل
اگرچه که پنهان ز دیده ای جانم
عزیز بودی و هستی ، حبیب اسماعیل

#سجاد_صادقی

تقدیمی به روح بلند عزیز سفر کرده ام اسماعیل دهقانی
sh NikApan، Ghazal . و سجاد صادقی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه در مدارمی ، نه دوست داری ام
اضافه می کنی ، به بی قراری ام
منی که مبتلاااا، به درد تو شدم
نگاه نمی کنی ، به زخم کاری ام
من عاشق توأم ، منی که سال هاست
منی که از خودم ، به غم فراری ام
چه روزها که شب ، نشد ولی گذشت
کسی ولی نشد ، به استواری ام
نه سبز سبز سبز ، نه دشت دشت دشت
گله نکرده از ، چشم بهاری ام
نه از تو می رسد ، نه از خدای تو
دست نوازشی ... دیدن ادامه ›› ، به سمت و یاری ام
حلال توو بگیر ، هر آنچه خواستی
به جز دل خوش و ، امیدواری ام
به دیدنم نیا ، برای رفع غم
فقط بیا شبی ، به سوگواری ام
ندارمت ولی ، ندارمی تو هم
فکر نکن به حاا ، لِ این نداری ام
عطش به حال من ، اثر نمی کند
ادامه می دهم ، به بد خماری ام
عسل به کام تو ، غزل به نام تو
اشاره ای نکن ، به یادگاری ام

#سجاد_صادقی
سجاد صادقی، soheil و آذین حجازی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در شأن شما نیست اگر این غزل من
باید که بیایید به سمت بغل من
آهسته مرا لمس کنید و بپذیرید
تا کم شود از حس گناه عمل من
در شهر کسی شعر نمیخواند برایم
پیچد ولی شهرت ضرب المثل من
من عاشق چشمان شما بودم و دیدم
که زل زده بودید به سمت بدل من
هرچند که شیرین و شکرپاره و قند است
هرگز نرسد باز به پای عسل من
چون مشتری نقد به جیبی است نگاهم
باید که بیایید به سمت زحل من
صد شعر نوشتم که شما حظ بنمایید
یک شعر نخواندید و رسیده اجل من

#سجاد_صادقی
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تهران چه فرقی میکند با شهر من وقتی
خالیست از تو دائما کوچه خیابانش ؟
من دیده بودم در خودم صحرای غمگینی
که خشک تر شد از غم و درد بیابانش
ای کاش میشد مرهمی باشی به امیدِ ...
تسکین زخم کهنه و درد فراوانش
باید برای روزهای بعد کاری کرد
این روزها به تار مو بند است ایمانش
وقتی کسی تصمیم میگیرد،کم باشد
یعنی فراهم بوده و هم هست امکانش
لعنت به تهران* بدون تو به آزادی
لعنت ... دیدن ادامه ›› به هرجا رفته ام خورده به زندانش
صحرا به صحرا گشته ام اما نشانی نیست
از ابرهای بی قرار و شهر بارانش !
من دشت حاصلخیز و خاک تازه ای بودم
باید کسی کاری کند حالا به جبرانش

* کاشان


#سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
مثل همیشه عالی
۱۱ شهریور ۱۴۰۰
امپرسیونیست
مثل همیشه عالی
ارادت دارم.
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


حاضرم شرط ببندم که تو برمیگردی
تو که با میل خودت روی به من آوردی
رفته بودی پی مرهم که برای دل من
سنگ باشی و صبوری کنی و همدردی
خوب فهمیدمت ای دوست تو هم مانند
خود من شوق نداری به غم شبگردی
چه توان گفت به دنیا که ندارد خیری
روزگاری که رسیده به خزان و زردی
بودنت نعمت خوبی است بیا و نگذار
کار ... دیدن ادامه ›› و بارم که بیافتد به هر نامردی
تو نبودی که پیاپی نفسم بند آمد
تو همانی که دل پنجره را وا کردی
خواب دیدم که کسی در راه است
حاضرم شرط ببندم که تو برمیگردی

#سجاد_صادقی
سجاد صادقی، محمد لهاک و امپرسیونیست این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جان پدر کجاستی ؟ دلتنگم و پریشان
از فرط بی قراری ، من رو زدم به باران
هرجای این جهان را ، من در پی تو گشتم
جا مانده ام درونِ ، یک گوشه از خیابان
دل خسته و بریده ، زخمی تر از گذشته
من ماندم و فراق و تنهایی فراوان ...
میسوختم در این داغ ، در حسرت جوابی
چیزی نمانده از من ، جز تکه ای بیابان
در کنج خلوت غم ، در کنج عزلت خود
من میکشم سرم را ، بی وقفه در گریبان
یا رب تو یاریم کن ، شاید ... دیدن ادامه ›› که من ببینم
یوسف رسیده آخر ، نه پیرهن به کنعان
تاوان هرچه باشد ، با جان و دل قبول است
اما به من در این راه ، با زهر چشم نرنجان
باشد جهان مغموم ، تا در امان بماند
این چند روز باقی ، از آه سوگواران

{#}سجاد_صادقی
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رو به رویم دوست ، پشت سر دشمن
نارفیقانی به شکل اهریمن ...
وای بر شما که دوره ام کردید
نامردان زن تر از یک زن
اسب تان نانجیب می تازد
سگتان استخوان به دهن
شیر ، منم ، اگرچه درمانده
ریده اید به قبرتان به کفن
دوره دوره ی خر و یابوست
خرتان ، نگذشته از پل من
واقفم به حال و روز شما
به علوفه به کاه و چمن
لطفا از من ... دیدن ادامه ›› نگاه بردارید
" تا نگفتم بیان تو رو بک..."
گه به فکر و به یاد شما
که ادب برده از غزل قطعا
با شمایم کمی بیاندیشید
وای دوستان بدتر از دشمن

{#}سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عشق را چگونه وصف کنم ؟
به چه شکلی به تو نشان بدهم ؟
در گوشم بگو برای خودم
به تو تا کی زمان بدهم ؟
به خودم بگو چه کنم ؟
تب کنم ؟ یا که جان بدهم ؟
یا که بی تفاوت و سرد
به غم سینه ام امان بدهم ؟

من غمم کهنه و ازلی ست
سرنوشتم شکسته دلی ست
من بمم زیر چکمه های غمت
ارگ من بی پناه و گلی ست
تو آیا حاضری ... دیدن ادامه ›› برنجانی ؟؟
آه ، پاسخت همیشه بلی ست
تف به روزگار و آدمهاش
که جنس ، بنجل و بدلی ست

خسته ام از تمام آدم ها
خسته ام از سلام آدم ها
حرف مفت نرخ دیگری دارد
خسته ام از کلام آدم ها
بعد مرگ حیا و حرمت دل
دلخوشی شد حرام آدم ها
دیده ام به چشم خود شیطان
خم شده به احترام آدم ها

حرف از عاشقی که آسان است
ادعای عاشقی فراوان است
من دلم کاروانسرا که نیست
من دلم زخمی زمستان است
میشناسد مرا غمت جانم
عاشقی به قیمت جان است
هر امیری ، کبیر ، نشاید شد
کل دنیا اگرچه کاشان است


سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


منم ستارخان سردار آبادی
که پشتم نیست جز دیوار آبادی

شکوهم از قلم افتاده و هستم
به چشم مردمان سربار آبادی

سر مشروطه خواهم میرود بر دار
به دست ظلم و استکبار آبادی

مرا بیگانه ای هرگز نخواهد کشت
که من را میکشد پیکار آبادی

به تنگ آمد ... دیدن ادامه ›› دلم از نارفیقانی
که خوش گفتند از رفتار آبادی

کمر بستند بر نابودیم با عشق
به سمتم میرسد آزار آبادی

برایم ، خانه ات آباد ، جایی نیست
به جز ویرانه و آوار آبادی

نمی افتد به زیر پای من هرگز
در این آشفتگی هنجار آبادی

ولی این را یقین دارم که می افتد
به من یک روز ، آخر ، کار آبادی

سجاد_صادقی
کاوه علیزاده، جعفر میراحمدی و سجاد صادقی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روبه رویم بنشین حرف زیاد است عزیز
وضع تنهایی من بی تو کساد است عزیز

روبه رویم بنشین تا که ببارم بی حد
قهر تو جز دو سه تا ابر نداده است عزیز

تو که رفتی همه جا تار شد و دانستم
صحبت از دوستی شعله و باد است عزیز

تو که بودی همه جا نور و چراغانی بود
تو که رفتی همه جا غرق فساد است عزیز

گره خورده همه ی زندگی ... دیدن ادامه ›› ام با اسمت
و خدا خوب مرا در تو نهاده است عزیز

بعد تو با همه ی جان خودم فهمیدم
این کلاهی که سرم رفت گشاد است عزیز

گفته بودی که خوشی با همه ی کسری ها
واقعا زندگیت وفق مراد است عزیز ؟

مثل من هست کمی ؟ مثل خود من اصلا ؟
باورم نیست کسی مثل سجاد است عزیز

#سجاد_صادقی
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در بر گرفته قلب من را توده ای غم
باور نداری زل بزن در چشم هایم

با تو که صحبت میکنم هرجای دنیا
یک لرزشی می افتد اینجا در صدایم

وقتی نمیگیری سراغ از من گل یخ
من دوست دارم تو بدانی که کجایم

اکسیژن اطراف من سهم خودی ها
لطفا بپاشان عطر خود را در هوایم

من آرزو دارم ببینم بعد عمری
یک قصه ... دیدن ادامه ›› ی تازه بپا کردی برایم

دریای آرامی ولی من در مقابل
یک عاشق ساده ولی پر ادعایم

آدم به آدم می رسد اما دل تنگ
دلتنگی ام را می دهد دست خدایم ؟

#سجاد_صادقی
امیر هوشنگ صدری، قاصدک و مرجانه جعفریان این را امتیاز داده‌اند
به به،
بسیار زیبا،جناب صادقی***
۱۵ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شیرین سخن ِ شهد لب ِ دوره ی قاجار
در سینه ی تو باز شده عشق تلنبار

برخیز و بیا شور به پا کن که دوباره
از سمت تو جاری شده خوشبختی بسیار

دائم به هوای تو دلم در تب و تاب است
بیش از طلبم لطف کن و بنده بیازار

باید همه ی شهر بدانند که این عشق
غیر از دل من در طلبش نیست خریدار

هر لحظه که بیم غم هجران به سرت زد
یک لحظه ی دیدار مرا زود به یاد آر

از آفت افتاده به جان گل و بلبل
یا رب گل زیبای مرا دور نگه دار

#سجاد_صادقی
سلام دوست خوبم بله ممنونم از توجهتون.
۰۲ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


اصلا چه معنی میدهد زن ماه باشد ؟
از سِر دلتنگی مرد آگاه باشد ؟
باید بگیرد دست مردش را دو دستی
شاید سر راهی که دارد چاه باشد
در قرن تنهایی مردی خسته از رنج
همدم که نه باید که زن همراه باشد
باید که گُل باشد ولی اصلا نباید
عمر عزیز و سایه اش کوتاه باشد
هرکس که دنیا را پر از امید کرده
هرگز ... دیدن ادامه ›› نباید در درونش آه باشد
بی بی حکم روزهای سخت دوران
باید همیشه در رکاب شاه باشد
من راضی ام از تو ولی ای کاش میشد
دنیا برایت مثل من دلخواه باشد

#سجاد_صادقی
شروین دهقان شرق، رها باصفا و نادیا اسکویی این را امتیاز داده‌اند
دنیا سالهای زیادی است که برای زنان دلخواه نیست دوست من
۲۰ مرداد ۱۳۹۸
به امید فردایی بهتر ...
۰۱ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب های مستی و دیوانگی من
تو شمع باشی و پروانگی من
حرف از نبودنت ، در لابه لای غم
ای کاش کم شود ، از زندگی من

رویا برای تو ، کابوس سهم من
خورشید مال تو ، فانوس سهم من
هرچند خسته ام ، مانند ارگ بم
با تو سفر فقط ، چالوس سهم من

می آیی از شمال ، از ابتدای نور
با ناز و عشوه ای ، با کوله ی غرور
در دل ... دیدن ادامه ›› نشسته ای ، مانند نسبت
موسی به یار خود ، موسی به کوه طور

باید برای تو ، من مبتلا شوم
باید به پای عشق ، من خون بها شوم
باید که خستگی ، از چهره ات رود
تو مرهم غمی ، من هم دوا شوم

دل را جلا بده ، غم را بده به من
در جنگ با دلم ، در جنگ تن به تن
هرچند پیرهن ، از پشت پاره شد
من را رها مکن ، من را زمین بزن

#سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلگیری و عبوس ، غمگین و دلخوری
تردید میکنی ، از من که بگذری
هرچند تا ابد ، دنیا به کام توست
دنبال عشق نو ، با یار بهتری
هم شعر گفته ای ، هم بد شنیده ای
می خوانی از خودت ، با شعر انوری
آتش کشیده ای ، میخانه ی مرا
هم قد شعله ی ، یلدای آذری
معشوقه های تو ، در عالم عدد
با دردهای من ، دارد برابری
ربط میان ما ، بسیار اندک است
از یاد برده ای ، رسم ... دیدن ادامه ›› برادری
حال و هوای تو ، کوک است دلبرم
من در مقابلت ، بیمار و بستری
یلدا رسیده است ، هرچند دلخوری
اما گلایه کن ، در وقت دیگری
باید ببینمت ، دلتنگ تر شدم
افسانه ی نگاه ، بس نیست دلبری؟

#سجاد_صادقی
قنبرعلی رودگر، شروین دهقان شرق و سوده صادقی این را امتیاز داده‌اند
این بیت خیلی خوب بود:
"معشوقه های تو ، در عالم عدد
با دردهای من ، دارد برابری"
۳۰ آذر ۱۳۹۷
سپاس از دوستان با تاخیر زیاد
۳۱ فروردین ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سر مکتب چه خوانده ای پاییز؟
روی حرفت نمانده ای پاییز
در درونم چه دیده ای که مرا
از خودت رهانده ای پاییز ؟
تو که یک عمر در پی خویش
عاشقان را دوانده ای پاییز
و خودت را درون سینه شان
بیشتر از این ، تپانده ای پاییز
چه کنم به قلب بی کس من
زهر هجری چشانده ای پاییز
دل من را ببین که مدت هاست
به کجاها کشانده ای پاییز
کاش میشد ببینم این را باز
که به اوجم رسانده ای پاییز

#سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر دل غمگین و تنهایم ترک انداختی
داخل دریاچه ام سنگ نمک انداختی
خواستم پنهان کنم این درد زخم آلود را
قصه ی رسواییم را بر فلک انداختی
هر زمان اثبات کردم عشق بی حد تو را
بار دیگر هم دلم را در محک انداختی
شاه دل را بر زمین انداختم اما چرا
در جوابم مغرضانه حکم تک انداختی ؟
دم زدی از عشق و با رفتار مغرورانه ات
عاقبت توی کلاه من تو کک انداختی
کل آبادی نه تنها من دچارت گشته اند
مهربانی کن که درد مشترک انداختی

#سجاد_صادقی
محمد لهاک، مجتبی مهدی زاده و جهان این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم مهمان پذیری دنج ، اقامت میکنی بانو ؟
اگر دعوت کنم از تو ، اجابت میکنی بانو ؟
تلنبار است اندوهی درون سینه ی تنگم
دچارم من به تنهایی ، طبابت میکنی بانو ؟
تو را از دور میدیدم شبیه درد و زخمی ، تر
ولی با این همه اوصاف ، رفاقت میکنی بانو ؟
خیالم جمع دیگر نیست به آدم های این دنیا
اگرچه خاطر من را تو راحت میکنی بانو ...
حیا و شرم دارم که بگویم : " دوستت دارم "
تو میدانی همین را و نجابت میکنی بانو
یقین ... دیدن ادامه ›› دارم تو از جنس خدای مهربان هستی
تو هر جای جهان باشی محبت میکنی بانو
تمام کوچه های شهر برایت آب و جارو شد
تو با نبض قدم هایت قیامت میکنی بانو

#سجاد_صادقی
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
دلم را بی صبرانه
منتظر هجوم دستهایت کرده ام
که بی درنگ
حمله به قلبم را صادر کنی،
من رم شهر بی دفاع
تو ارتش نازی،
بی ملاحظه حمله کن

آخر،سربازهای مغزم
فقط برای صلح با تو
پرچم های سفید قلب شان را بالا برده ... دیدن ادامه ›› اند
و روی عقربه های ساعت
روزگار را قدم می زنند
و عاشقانه به احترامت می ایستند

حق با توست
شاید بهشت دربست
منتظر هیچ کسی نباشد اما،
چشم های من
همیشه به راه تو
در انتظار نشسته اند،
نشسته

آخر این روز ها،پشت پنجره
برای تک تک پرنده های شهر
آنقدر بذرهای محبت پاشیده ام
تا هر لحظه
معجزه ی آمدنت را جشن بگیریم
جشن.
#مجتبی
۰۸ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلبسته ی چشمان تو و دل نگرانم
به طرز نگاه تو که بند است جهانم
در دشت دلم عطر تو پیچید دوباره
هر لحظه کنار تو بهار است خزانم
باید که به دریا بزنم این دل خود را
تا اینکه به فردا برسم با تا بمانم
رد میشود از عمرم و عالیست چرا که
با یاد تو هر لحظه و هر سال جوانم
دلواپسم اما چه بخواهم چه نخواهم
تو آگهی از زخم ِ دل و درد نهانم
لعنت به صدایی که خوش آید به مذاقت
باید که برای تو من آواز بخوانم

#سجاد_صادقی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید