مثل ماهی شده ام حافظه ام کوتاه است
روی لب های تو لبخند ولی من آه است
سرنوشتم شده چون یوسف کنعانی ها
و به یعقوب نگویید مسیرم چاه است
به کجا میبری ام دورترین نزدیکم ؟
قصه مان قصه ی اندوه پلنگ و ماه است
کی سراغ از من درمانده گرفتی وقتی ؟
حال و احوال مرا مرغ سحر آگاه است
تو که از عشق حذر داشته ای پرسیدی ؟
غم هجران ، برای چه کسی جانکاه است؟
سخت در حال تکاپو و تلاشم همچون ...
رعیتی که نگران خشم شاهنشاه است
میرسم من به تو در گوشه ای از تاریخم
میرسم من به تو هرچند کمی بیراه است
#سجاد_صادقی