[آتش سوزی کلیسای نوتردام، در ستایش کلمه]
خبری فوری روی سایتها میرود و تصویری زنده از آهسته آهسته جان دادن بنایی با 674 سال قدمت صفحههای مختلف را پر میکند.
کلیسای نوتردام دارد در آتش میسوزد و در مقابلش مردم شهر در حیرتی پر از حسرت ایستادهاند و بعضیها انقدر غم بر تنشان مستولی شده که روی زمین نشستهاند که در مقابل باور کردن مقاومت کنند.
کلیسایی با شکوه که سالهاست به روی 75 ستون قد بر افراشته، حالا شعلههای آتشاند که از فرازش جان میگیرند.
کلیسای نوتردام یکی از مهمترین آثار معماری گوتیک است و عظمتش چنان در جان بیننده مینشیند که حتی با ورق زدن عکسهایش روح به پرواز در میآید.
اما چه چیزی باعث شد تا تصویر آتش سوزی این بنا آنقدر دلشکن و مهیب باشد؟
اینجا همان لحظهای است که کلمات آنرا بنا کردهاند و هیچ جادوی دیگری نمیتواند چیزی را چنین جاودانه کند. اکثر ما نوتردام را با عشق ناکام کازیمودوی گوژپشت میشناسیم. کلام ویکتور هوگو درامی را خلق کرد که زیبایی تمام و کمال کلیسای نوتردام را منتقل کند. جملات به رقص درآمدند تا آن شکوه و
... دیدن ادامه ››
جلالی که داستان در دلش جریان داشت را به نمایشی ابدی تبدیل کنند.
این خاصیت قصهها است و تابلویی که ویکتور هوگو بهدست ما داد ابدی است. حالا دیگر تنها کلیسا نیست که در آتش میسوزد. ما از بلندای تیترها، یادداشتها و تصاویر صحنهی اعدام اسمرالدا را به تماشا نشستهایم و با گسترش زبانههای سرخ آتش سقوط کلود فرولو را میبینیم و هر دودی که بالا میرود خاکستر شدن اسکلت کازیمودو در آغوش محبوبش در خیالمان نقش میبندد.
نوتردام دوپاری ما را به دل کلیسا برد و در گوشمان قصهای خواند که در آن نوری از هر 113 پنجرهاش بر جهانمان تابید.
این جادوی شگفتانگیز ادبیات است زمانیکه شانه به شانهی هنرهای دیگر قرار میگیرد. و همین است که خبر آتش سوزی را برای همه تبدیل به از دست دادن بخشی از خاطراتمان کرده. حتی اگر هیچ زمانی پا به جزیره سیته نگذاشته باشیم و در پس رود سن این بنای شگفت انگیز را ندیده باشیم....ما هزاران بار در کلیسای نوتردام قدم زدهایم و خیال بافتهایم!
لیدا حسینی ولد