م ح خ عزیز
نمیدونم چرا این اجرا ، فضای کار، لحظه ی نازل شدن موسیقی در اون لحظه و نوع نگاه ، حس و اکت شهرام حقیقت دوست
نعره ی سکوت حاکم بر لحظات
چهره ی کریه جنگ
استعمار
و..
چنین زنده و مداوم در ذهنم تا الان جریان داره..
چقدر خوب گفتید.. این اجرا در ذهن من هم زنده است.. فکر می کنم همین صحنه که موسیقی نواخته میشه صحنۀ خیلی مهمی در کل اجراست. برای من هم سؤال هست که چرا بعضی کارها اینقدر در ذهن می مانند... خیلی وقت ها جوابی ندارم و فکر می کنم که جادوی هنر در همین هم هست که ما رو وا می داره که به این سؤال ها فکر کنیم..
سکوتی که اینجا بر روی صحنه بود حقیقتاً پرمعنی بود. و بازی سکوت بازیگران. و همین طور حسی که از گذشت زمان بر روی صحنه بود.