نگاهی به نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند»
سینمای غبارآلود ایدئولوژیک
سید حسین رسولی
نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند» به نویسندگی سفی اکسانن، ترجمه محسن ابوالحسنی و کارگردانی هستی حسینی به زودی برای بار دوم در تئاتر مستقل تهران زنده میشود. رویا میرعلمی و امیررضا دلاوری به جمع بازیگران نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند» پیوستهاند و مهدی پاکدل هم جدا شده است. من وقتی اجرای این نمایش را دیدم با پاکدل گفتوگوی مفصلی داشتم که در همین روزنامه اعتماد چاپ شد و نوع بازی او و همچنین دلالتهای صریح و ضمنی اجرا را بررسی کردیم. گرچه نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند» در زمان جنگ جهانیدوم سپری میشود و روی شخصیتهای خودباخته، وطنفروش و ایدئولوژیزده متمرکز است ولی به امر رنج انسانها هم نیمنگاهی دارد و بهطور قطع، رویکردی ضد جنگ هم دارد. انسانهای باری به هر جهتی را شاهد هستیم که با هر نسیمی به سمت دیگر قدرت غش میکنند
... دیدن ادامه ››
و زندگی و رنج «دیگران» برای آنان اهمیتی ندارد؛ البته شخصیتهای میهنپرست و نیازمندی را هم میبینیم که مجبور میشوند با ساختار قدرت ساخت و پاخت کنند تا خود را از گزند مرگ و فقر نجات دهند. نویسنده هیچ روشنیای در دل نظامهای تمامیتخواه نمیبیند و برای او مهم نیست که کمونیسم را نقد کند یا نازیسم را. این نویسنده آرمانگرا به دنبال لیبرالیسم فردگرای قرن بیستویکمی است که با اصطلاحاتی مانند جهانیشدن و سرمایهداری متاخر شناخته میشود ولی سود شخصی و فردگرایی را هم نقد میکند که به نوعی پارادوکسیکال است. بخشهای زیادی از نمایشنامه و کاراکترهای اصلی تغییر داده شده و دراماتورژی پر و پیمانی هم روی متن انجام شده است و بر خلاف بسیاری از اجراهای تئاتر مستقل دیگر دکورهای سنگینی نمیبینیم ولی شاهد لباسها و گریمهای حساب شدهای هستیم. یک تختخواب هم تبدیل به یکی از نشانههای اصلی اجرا شده است. البته اجرای «وقتی کبوترها ناپدید شدند» میتواند نگاهی انتقادی به وضعیت طبقاتی و مناسبات اجتماعی تولید در ایران داشته باشد و شیوههای دراماتورژی معاصر این اجازه را میدهد ولی در اجرای اول خبری از این کنشها نبود و حالا باید منتظر باشیم و ببینیم کارگردان در اجرای تازه چه میکند. نکته بسیار مهم دیگر توجه به نشانهشانی «کبوتر» است و پیشنهاد نگارنده این است که این نشانه کلیدی نباید به هیچ عنوان از اجرا حذف شود. داستان نمایش به راویای میپردازد که زندگی خود دوستانش را به همراه تفسیرهایی تاریک از جنگ بیان میکند. او ابتدا به حمله آلمانها میپردازد و در ادامه به شوروی سابق نظری انتقادی دارد. متن این نمایشنامه به شدت و حدت هر چه تمامتر به مصایب انسانی اندیشههایی چون هیتلریسم و استالینیسم در زمان جنگ جهانی دوم میپردازد و باید تاکید کنیم که یک متن تماما انسانی و سیاسی است. نویسنده حتی نگاه انتقادی جدی به سینما دارد و آن را ابزاری برای تبلیغ نظامهای تمامیتخواه میداند و بیان میکند که آنان تاریخ را هم دگرگون میکنند. بیچاره انسان در زمینه و زمانه عصیان و عسرت و غبار.