در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | اکبر خوردچشم: قسمتی از نمایش 7 قسمتی چشمانش ( برداشت آزاد از رمان کوری) پخش شده از ر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:05:06
قسمتی از نمایش 7 قسمتی چشمانش ( برداشت آزاد از رمان کوری) پخش شده از رادیو نمایش و رادیو سلامت ( خرداد و تیر 98)
قسمت ششم
خانۀ معصومه ـ شب
/ داخل خانه، از بیرون صدای بارش باران می آید. صدای تکان خوردن استکان در سینی/
احتشام: دست شما درد نکنه
معصومه: / در حالیکه می نشیند و ناراحت/ خواهش می کنم
آقاابرام: داشتم عرض می کردم، درسته وحید یه کم بداخلاقه، ولی بچۀ بدی نیس
مهنازخانم: / عصبانی حرف می زند/ بچۀ بدی نیس، این طفل معصوم رو به این روز انداخته؟
کورش: مامان، من که چیزیم نشده
مهنازخانم: چرا چیزیت ... دیدن ادامه ›› نشده، فکر کردی نمی بینم چی به روزت اورده؟ خجالت هم نمی کشه، آدم روی یه نابینا دست بلند کنه
احتشام: / کمی عصبانی/ واقعاً شرم آوره
معصومه: / کمی جدی/ وحید روی پسر شما دست بلند نکرده
مهنازخانم: پس چیکار کرده؟ نوازشش کرده؟
کورش: نه، گردنمو گرفت، منم خودمو بیرون کشیدم، دیگه نمی دونستم روی زمین پرت میشم
احتشام: / عصبانی/ خوبه گردنتو بیرون کشیدی، معلوم نبود چه بلایی سرت می اورد
آقاابرام: حالام خدارو شکر چیزی نشده، شمام به بزرگی خودتون ببخشیدش
مهنازخانم: /جاخورده و عصبانی/ رو چه حسابی؟
آقاابرام: معرفت، انسانیت
احتشام: ببینید آقا ابرام، یه لحظه خودتونو جای ما بذارید، جیگر گوشۀ شما رو اینطور شل و پل می کردند، بازم رضایت می دادید؟
آقاابرام: / مردد/ والله سخته جواب بدم
مهنازخانم: خواهش می کنم رودربایستی نکنید، حرفتونو بزنید
آقاابرام: / مردد/ رضایت می دادم، نه به این راحتی
معصومه: / جاخورده/ دست شما درد نکنه آقا ابرام
آقاابرام: / مردد/ معصومه خانم، از دست من ناراحت نشید، راستش رو گفتم
مهنازخانم: حالام ما راستش رو میگیم، به هیچ وجه رضایت نمیدیم
آقاابرام: / مردد/ باشه، هر طور که راحتید
کورش: / کمی جدی/ ولی من ازتون خواهش می کنم
مهنازخانم: دیگه اصرار نکن کورش، تا اینجاش هم بسه، حالام پاشو بریم
آقاابرام: کجا؟ چایی تونو بخورید، بعد تشریف می برید
مهنازخانم: / کمی عصبانی/ نیازی به چایی نیس، احتشام، پاشو بریم
احتشام: باشه، بریم
کورش: / کمی جدی/ ولی من با شما نمیام
احتشام: / جاخورده/ نمیایی؟
کورش: / کمی جدی/ بله، نمیام
مهنازخانم: / کمی عصبانی/ نکنه می خواهی اینجا بمونی، توی این خونه و این محله؟ واقعاً شرم آوره
آقاابرام: / کمی جدی/ معذرت می خوام، مگه این خونه و این محله چشه؟
مهنازخانم: / کمی عصبانی/ چیزیش نیس، فقط روی آدم نابینا دست بلند می کنند، بلند شو دیگه احتشام
احتشام: / در حالیکه بلند می شود/ باشه، بریم تا همین جاش هم کلی وقت مون تلف شده
آقاابرام: / کمی جدی/ یه دقیقه بفرما بشین، کارت دارم
احتشام: / در حالیکه می نشیند و مردد/ بفرما نشستم آقا ابرام، فقط زود حرفتونو بزنید، دیرمون شده
آقاابرام: / کمی جدی/ راستش درسته که من صابخونه ام، ولی خب، از چیک و پیک مستأجرهام باخبرم
مهنازخانم: / با تمسخر/ هوم، چه ربطی به ما داره؟
آقاابرام: / کمی جدی/ ربطش اینه، این دختر، یعنی معصومه مثل دختر خودمه، بعدِ این که شما باهاش اون برخورد کردید، این طور آشفته حال شده
مهنازخانم: / کمی جاخورده/ ما؟ کدوم رفتار؟
آقاابرام: / کمی جدی/ خبر دارم، چند سال پیش، با همین آقاپسرتون برای خواستگاری میایید، ولی شما جز تحقیر و حتی توهین کار دیگه ای نمی کنید
معصومه: / جاخورده/ آقا ابرام!؟
آقا ابرام: خودم همه چی رو می دونم
مهنازخانم: / کمی جدی/ ببینید آقای محترم، این خانوم به خاطر اتفاقاتی که براش افتاده، اینطور شده، لطفاً خونش رو گردن ما نندازید
آقاابرام: مثلاً کدوم اتفاق ها؟
مهنازخانم: مرگ مادرش، بعدشم پدرش و اون وضعیتی که توش بوده / کمی عصبانی/ نذارید، گفتنی ها رو بگیم
معصومه: / بغض کرده/ خواهش می کنم بس کنید
کورش: / ناراحت/ تو خودتو ناراحت نکن، اینا همش حرفِ
احتشام: / جاخورده/ چطور شد؟ کورش، معلومه چی داری میگی؟
کورش: / کمی جدی/ راس میگم، چه معنی داره این بنده خدا رو اینقدر اذیت کنید؟
مهنازخانم: اذیت چیه؟ حقایق رو گفتم
کورش: / کمی عصبانی/ ولی من دوست ندارم اعصاب این خانم بهم بریزه؟
مهنازخانم: / جاخورده/ می شنوی احتشام؟ می شنوی؟
احتشام: / ناراحت/ بله، به خاطر / با تمسخر/ همین آقاکورش، امشب چند بار مُردیم و زنده شدیم، اینم دستمزدمون
آقاابرام: / کمی جدی/ خوشم میاد، پسرتون منطقیه
مهنازخانم: / در حالیکه بلند می شود و عصبانی/ هیچ هم اینطور نیس، یه عشق مسخره، اونو از حقیقت دور کرده، بلند شید بریم
آقاابرام: ولی چایی تون
مهنازخانم: میل نداریم / با تمسخر/ آقا!
احتشام: / در حالیکه بلند می شود/ بریم، تو اینجا می مونی دیگه ؟
کورش: نه
احتشام: پس همراه مون میایی؟
کورش: نخیر
مهنازخانم: / کلافه/ معلومه می خواهی چیکار کنی؟
کورش: توی این شهر درندشت، یه جایی برام پیدا میشه
احتشام: / کمی عصبانی/ اگه به زور بردیمت چی؟!
کورش: تا رضایت ندید من نمیام
احتشام: / کمی عصبانی/ پسر، حواست کجاست؟ اون پسره روی تو دست بلند کرده، اگه همسایه ها نمی رسیدند، معلوم نبود، چه بلایی سرت اورده بود، اونوقت رضایت بدیم؟
کورش: / کمی جدی/ همین که گفتم
مهنازخانم: / کمی عصبانی/ احتشام بریم کلانتری
احتشام: / جاخورده/ شوخیت گرفته؟ اونجا واسه چی؟
مهنازخانم: / عصبانی/ نشنیدی که چی گفت؟!
احتشام: / عصبانی/ انگار چاره ای نیس، باشه بریم
آقاابرام: / کمی خوشحال/ دست شما درد نکنه، به این میگن معرفت
مهنازخانم: / کمی عصبانی/ رضایت نه، بفرمایید اجبار
معصومه: / با خجالت/ ازتون ممنونم
احتشام: / عصبانی/ هوم، بایدم تشکر کنی
مهنازخانم: / کمی جدی/ بریم دیگه احتشام
کورش: / در حالیکه بلند می شود/ پس وایسید منم بیام
مهنازخانم: / عصبانی/ احتشام؟!
احتشام: / عصبانی و هول کرده/ بله خانم؟
مهنازخانم: مراقبش باش
احتشام: / عصبانی/ باشه بابا، باشه
/ صدای رعد و برق و به دنبالش بارش باران/
/ موزیک/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید