برای اپیزود “ملاقات محرمانه خانم و آقا”
کجا می روی
باز هم می شود
نیمی از قلب تو را داشت؟
دوباره نیایش چشمانت
طپش های بی قرارم شود؟
زمان برای همیشه متوقف شده
طراوت اشعارم
چرخان هستند در هوا
شبیه شکوفه های انبوه
مثال نیلوفرهای لاجوردی
چه در شادی
چه در غم
بی
... دیدن ادامه ››
رحمی نیست
که روزگارم را
فقط با یادت سپری کنم؟
دلم در سینه
چنان خرسند بود
که ماهی سرخی شناکنان
در حوض کوچ
همان حوض همیشه آبی رنگ
پیوسته
در تمامی لحظات شبانه روز
در بازخوانی خیالم هستم
دست در دست
چشم در چشم
هیچ گاه در اجرای دین خود
تاخیری نداشته ام
بیا و یک بار دگر
مرا در آغوش بگیر
بگذار سحرگاهان ما را
بدین گونه باز بیابند.
#مجتبی