در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سه کیلو 250گرم درباره نمایش سه کیلو ۲۵۰ گرم: عاطفه ملایری با روشن شدن نورِ صحنه و دیدن دکور، مخاطب در نگاه اول، در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:27:17
عاطفه ملایری
با روشن شدن نورِ صحنه و دیدن دکور، مخاطب در نگاه اول، در جای جایِ صحنه و طراحی‌اش به دنبال نام "سه کیلو و ۲۵۰ گرم" می‌گردد...

هنرمندنیوز: در این یادداشت نگاهی خواهم داشت به نمایش "سه کیلو و ۲۵۰ گرم" به کارگردانی و تهیه کنندگی محسن نجار حسینی که از هفتم مهرماه در عمارت نوفل لوشاتو به روی صحنه رفته است.

در این نمایش، تماشاگر با ورود به سالنِ نمایش در همان ابتدا با صحنه ای نسبتا شلوغ و پر سروصدا روبرو ... دیدن ادامه ›› می‌شود.

با روشن شدن نورِ صحنه و دیدن دکور، مخاطب در نگاه اول، در جای جایِ صحنه و طراحی‌اش به دنبال نام "سه کیلو و ۲۵۰ گرم" می‌گردد...

شلوغی و همهمه‌ی صحنه و نامی که شبیه به یک رمزگشایی ست خیلی زود مخاطب را به وسط صحنه و در کنار بازیگران می‌کشاند و رشته‌ی یک داستان که به هیچ وجه دور از ذهن نیست و مهدی زندیه آن را قلم زده در دست تماشاگر می‌گذارد.

زندیه دیالوگ‌ها رو با توجه به نمایشنامه بسیار هوشمندانه محاوره ای کرده و این مهم باعث ارتباط نزدیک بین تماشاگر و بازیگر می‌شود.

نجار حسینی در مقام کارگردان با انتخاب "محمد نادری" در نقش محمود که به خوبی در نقش اول نمایش می‌درخشد، می‌تواند تا پایان، خاطرِ تماشاگر را جمع کرده و بازیگران دیگر را رو کند.

شاید بتوان گفت انتخاب نقش‌ها یکی از حسن‌های این کار است.

حضور نسا یوسفی، پانته آ مهدی نیا و...دیگر بازیگران یکی از نقاط قوت این نمایش است.

به شکلی که مخاطب در پذیرش نقش، در بازیگر پیش رو ، ذره ای به خود شک و تردید راه نمی دهد.

"سه کیلو و ۲۵۰ گرم " یک درام اجتماعی ست که سعی دارد مشکلات، ناهنجاری‌ها و دغدغه‌های یک خانواده‌ی فقیر را از پشت یک پرده‌ی نازک نشان دهد و در لحظه ای که پرده از مقابل چشمان مخاطب می‌افتد، عریانیِ فقر، واکنش‌های تلخ و واقعی را به یکباره درست زمانی که شاید توقعش نمی رود به نمایش بگذارد.

این نمایش، ریتم نسبتا تند و خوبی دارد به طوری که تا انتها کسالت بار نیست و از حوصله‌ی تماشاگر خارج نمی شود.

ورود بازیگران یکی پس از دیگری و ارتباط دیالوگ‌های بین آن‌ها که در بخش اول نمایش غالبا طنزگونه است، نبض مخاطب را در دست دارد و خنده ای روی لبش می‌نشاند.

اما داستان به اینجا و فقط خنده‌ی گاه و بی گاه تماشاگر ختم نمی شود. کارگردان در زمانی که انتظارش نمی رود ناگهان رمز گشایی می‌کند و جایی که فکر نمی کنیم به ناگاه لبخند روی لب تماشاگر می‌خشکد، پرده فرو می‌افتد و مخاطب با واقعیتی تلخ روبرو می‌شود و عکس العمل‌های واقعی از آدم‌هایی که تا لحظاتی پیش به نظر نمی آمد، میخکوبش می‌کند.

نجار حسینی توانسته این تعادل را به خوبی برقرار کند و نمایش را به دو بخش تقسیم کند بخشی نسبتا طنزگونه و بخشی کاملا جدی.

در بخش دوم و دور از طنزِ نمایش ، پرسوناژها ، شخصیت واقعی شان را در مقابل یک حقیقت نامتعارف نشان می‌دهند و آنجاست تماشاگر منتظر یک داستان جدید می‌شود.

اما کارگردان ترجیح می‌دهد مشکل را به دست شخصیت‌های نمایشنامه‌اش سپرده تا در پسِ پرده‌ی فرو افتاده صحنه‌ی نمایش حل کنند و مخاطب با ذهنی پرسشگر در حالی که خودش را به جای کاراکترها می‌گذارد از سالن خارج شود.

"سه کیلو و ۲۵۰ گرم" نمایشگر یکی از معضلات جامعه است، فقر و ناهنجاری‌های پس از آن.

بی شک باید این نمایش را دید و خود را در مقابل دیالوگ پرمعنای این کار قرار داد تا شاید بشود به معنای "سه کیلو و ۲۵۰ گرم " پی برد:

((این، دویست و پنجاه گرم‌اش هم زندگی‌مونو تکون می‌ده به خدا...))
محمد ناجی و ارزو ع این را خواندند
امیر مسعود این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید