فاصله روایت جبر است، جبر زمان، جبر جغرافیا و هر جبری که انسان را مجبور به تصمیمی خارج از اراده خود کند و نتیجه ش نابودی عشق و روابطی باشد که خارج از این جبر، روزگاری ارمغان شادی و روشنایی برای انسان بودند.
فاصله کلماتی از قلب و ذهن آدم های امروز است، آدم هایی که در گوشه و کنار این شهر شب و روزشان با هم سپری میکنند و درگیر و دار نوسانات همین جا هستند و در این نوسان عاشق میشوند، میروند، می آیند و خاطره را در تاریخ ثبت میکنند. قصه ی غصه و شادی هایشان از جنس یکدیگر است و هر کدام برای آینده و گذشته ای شخصی زندگی هایشان را میسازند.