شب باشد و آتش در این شومینه باشد
دستان نازت همدمی دیرینه باشد
دیگر چه می خواهم از این دنیای واهی
چشمان تو وقتی خودش آیینه باشد
تب کردن هیزم کنار قوری چای
قلب من و تو خالی از هر کینه باشد
گاهی بدوزم چشم را در چشمهایت
گاهی سرم روی طواف سینه باشد
دلواپس بیداری فردا نباشم
هر روز با تو غرق در آدینه باشد
انگور و سیب و آتش و چای و تو باشی...
آغوش تو زیبا ترین شومینه باشد..
#سعیدحاجتمند
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند