اینک منم، که این کوه را بر دوش میکشم؛ و زیر پای من شهری؛ و مردمان خوابند. مردگان جاودانه خوابند؛ و منم تنها با غریو گنگ خود مانده.
به یاد میآورم آن توفنده مرگبادی را که با من گفت:ای اژدهاک تو نخواهی مرد، مگر آنکه یامای خداوند مرده باشد!
-و میبینم شب را، که با همهٔ سنگینی خود بر من فرود آمدهاست؛ و من هنوز زندهام!
بهرام بیضایی ❤️