در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی یوسفی درباره نمایش زمستان/داخلی/خانه عروسک: هشدار: نظرات من بسیار شخصی بوده و اصلا یک تئاتر رو حرفه ای نیستم. نم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:33:41
هشدار: نظرات من بسیار شخصی بوده و اصلا یک تئاتر رو حرفه ای نیستم.
نمیدونم خوش شانسی هست یا بدشانسی که هر چند سال یکبار که مسیرم به تهران میخوره باید اجراهای تجربی به پستم بخوره
- کارگردان جسور یکجورایی به پیشواز 5G رفته بود. شاید در آینده نچندان دور باید منتظر این نوع اجرا باشیم
- سوال بزرگ این بود که اگر قرار بود ی برنامه از پیش ضبط شده اونم با این کیفیت ببینیم خوب میرفتیم سینما. از وسطای نمایش بیرون زدن دکتر دریک که خیلی زودتر منتظرش بودم داشت کارو جذاب میکرد که .... صحنه طلایی نمایش تکیه دکتر دریک به مانیتور نورا و برگشتن و به بالا نگاه کردن در حال گفتگو با نورا بود
- استفاده از لوکیشن های مختلف برای هر بازیگر در عین اجرای یک صحنه واحد با اینکه در ابتدا بسیار جذاب بود ولی فضا سازی، صحنه پردازی، گریم و ... ظرفیتی بود که کارگردان نتونست استفاده حداکثری ببره و تصور ذهنی و مفهومی که مد نظرش بود به من انتقال بده
- اگر دو ساعت تونستید چهره خودتون از فاصله نزدیک دوربین جلوی گوشیتون تحمل کنید و تمرکز لازم برای دنبال کردن ۵ مانیتور عریض و طویل با بازیگران و بک گراند هایی که باید نا امیدانه دنبال کدهایی برای حل پازل ارتباطات و پیوستگی داستان بود را دارید، شاید بتونید تا انتها ... دیدن ادامه ›› تحمل کنید
- موتیف ها و کدهایی که از مجلات ایرانی، ویس و رامین، ایستک و ... در ترکیب با یک نمایشنامه خارجی، پیش کشیدن مسابقه و داستان در داستان، کولاژ درهم رنگ هایی بود که به بوم نمیچسبید
- وضعیت صدا اصلا جالب نبود و موقعی که بازیگران در معدود اکت های فیزیکی اجرا بودن ، میکروفن دچار مشکل میشد
کارگردانی ضعیف و شاید تجربه جدید بازیگرانی که به وضوح توانایی بالاتری داشتند باعث شد در اکثر زمان اجرا بازیهای ضعیفی ببینیم. در مجموع پالیزبان و آقا کریمی بازیهای بهتری داشتند و نقش های دوم هم در اجرا و هم در شخصیت پردازی ناتوان بودند.
- نمایشنامه اصلی را حتما باید خواند ولی میشه حدس زد تنها نخ ریش ریش شده داستان بود که بار نظم نیم بند نمایش آشفته زمستان... را به دوش کشید و حرفهایی مثل مرگ، تضاد، عشق، رذالت و ... تو دلش داشت.
- اولین اصلی که در ادبیات یاد گرفتم نشان دادن به جای گفتن بود، راویان وحشتناک آزار دهنده بودند
- وضعیت موسیقی های انتخاب شده راضی کننده بود
حرف آخر؛ کاش پخته تر بود و واقعا حیف که موقعیت دیدن ی اجرای کلاسیک قوی از دست دادم

۱۸ نفر این را خواندند
سوگل این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید