اتفاقا من هم روزی از طرفداران پروپا قرص شما بودم. تا روزی که بعد از کلی خواهش از رییس و همکار دیگری که جای من بماند، مرخصی گرفتم و از قزوین، بدون وسیله نقلیه شخصی، با اتوبوس و مترو، با همراهم خودمان را رساندیم که تئاتر شما را ببینیم. و بخاطر ده دقیقه تاخیر شما ما را پشت در گذاشتید و راه ندادید، گفتند شما چون در اروپا زندگی کردید به نظم خیلی مقیدید، و من کل دو ساعت را صبر کردم که شما را بعد از نمایش ببینم و با شما راجع به تصمیمتان صحبت کنم. که اگر احترام به حقوق مخاطبی که توانسته خود را به موقع برساند مهم است، احترام به حقوق من که با این مشقت و به عنوان مخاطب پروپاقرص چند ساله شما خودم را رساندم هم مهم است، که پس از چند دقیقه صحبت، شما جلوی چشم تعداد زیادی از طرفدارانتان علاوه بر اینکه با حرکات دستتان ادای خانم همراهم را درآوردید، حرفی زدید با این مضمون که احتمالا منِ سی ساله هنوز ازدواج نکرده ام و دخترانی که ازدواج نکرده اند مثل من هستند و منطق ندارند. نمیدانم در اروپا که نظم را یاد گرفتید این را چرا یاد نگرفتید که به انسانها و بالاخص زنان انقدر توهین آمیز و ابزاری نگاه نکنید...
باری، نه هزینه بلیط به من و همراهم برگردانده شد و نه حتی به قول تان عمل کردید که بار دیگر ما بتوانیم با همان بلیط تئاتر دیگری ببینیم. هرچند شاید دیگر برای من آمدن در تاریخ تعیین شده شما امکان پذیر نبود. این است ارزش مخاطب و در پله بالاتر انسان، در چشم شما که روزی برایم مجسمه احترام و تحسین بودید.
با سپاس از حسن برخورد مسئولین و برگزارکنندگان مراسم، خانم و اقایی که اسمشان را به یاد ندارم