پر از سکوت مدام و پر از بهانه ی تو
دوباره خسته رسیدم به درب خانه ی تو
بهانه می کند اینجا سرم خیال تو را
که عاشقانه بماند فقط به شانه ی تو
هزار راه نرفته ! هزار بغض بلند
چرا نمی دهد اینجا کسی نشانه ی تو
به درد آمده حسی ، درست توی سرم
نه تب ! نه شعله ! نه آتش! فقط زبانه ی تو
چه فال تازه بگیری ، چه حکم تازه کنی
عوض نمی شود اینجا ، غم شبانه ی تو
بگو چه می شود آخر ، نصیب چشم ترم
منی که خسته رسیدم به درب خانه ی تو...
#سعیدحاجتمند
۱ نفر
این را
امتیاز دادهاست