نقد و بررسی نمایش «ننه دلاور» سید حمیدرضا حسینی؛
بِرِشتزدگی مزمن
آنچه در نمایش «ننه دلاور»؛ برداشتی آزاد از نمایشنامه «ننه دلاور و فرزندان او» نوشته برتولت برشت و بهکارگردانی سید حمیدرضا حسینی در تماشاخانه «دیوار چهارم» بهچشم میآید، تأکید بیشازاندازه بر «شکست دیوار چهارم» است؛ بهطوریکه وقتی برای مواجهه بیواسطه مخاطبان با اثر باقی نمیماند. این اثر، از 23 خردادماه تا 9 تیرماه 1400، ساعت 19 در تماشاخانه «دیوار چهارم» بهروی صحنه است. در سطور پیشرو، به بررسی نقاط ضعف و قوت اثر خواهیم پرداخت.
نمایشنامه «ننه دلاور و فرزندان او» نوشته برتولت برشت؛ از مشهورترین نمایشنامههای مدرن جهان بوده و نقدهای فراوانی درباره ساختار و محتوای اثر به نگارش درآمده است؛ تاجاییکه از «ننه دلاور و فرزندان او» بهعنوان اثری «مردمی انتقادی» با محوریت «نکوهش جنگ و عوارض آن» یاد میکنند. همچنین، از جمله متون نمایشیست که نمونه نمای شیوه تئاتر روایی برتولت برشت بهشمار میرود و از اکثر عناصر چنین شیوهای در نگارش اثر فوق، بهره جسته. نخستین نکته که هنگام تماشای دقایق ابتدایی نمایش «ننه دلاور» بهچشم میخورد، حذف صحبتهای ننه دلاور و سرجوخه دررابطهبا شخصیتسازی ننه دلاور و طریقه مواجهه او با امر جنگ در صحنه یک است. درادامه، خوشوبش سروان با «ایلیفِ» موفقِ از کارزار با دهقانها برگشته به سخنرانی در حضور «قاضی عسکر» پیش از ملاقات با مادرش تقلیل
... دیدن ادامه ››
مییابد؛ پس در دو صحنه نخست و بعد، در بقیه صحنهها، هرجا اشارهای به نیروهای نظامی در متن اصلیست، آنها، کمرنگ هستند و شخصیت قاضی عسکر، پررنگ شده؛ درصورتیکه در نمایشنامهای با محوریت جنگ، بدون تصویرسازی از جنگ، چگونه میتوان به نقش مداخلهجویانه و پررنگ کشیشها در وقوع اینگونه رویدادها اشاره کرد؟ باتوجهبهاینکه روایت با سربازگیری پسر «آنا فیرلینگ» و تلاشهای او برای جلوگیری از ایناقدام آغاز میشود.
از ارکان تئاتر روایی، ایفای چند نقش بهوسیله یک بازیگر است و در اینجا، کارگردان اثر؛ سید حمیدرضا حسینی، ابتدا در نقش کارگردان/راوی ظاهر میشود و با تعویض صحنهها و برحسب موقعیت، نقشهای دیگری میپذیرد. کسیکه نمایشنامه را نخوانده و به تماشای اثر نشسته باشد، هرگز درنمییابد که مثلاً در صحنه یک، وقتی کارگردان به صحنه ورود پیدا کرده و «ایلیف» را با وعدههای قشنگ سربازی اغوا میکند، درحقیقت، درحالبازی در نقش «سرجوخه» است؛ درحالیکه چنین امری برای اکثر مخاطبان، در قالب «ایفای نقش خدای صحنه ازسوی کارگردان» نمود دارد و ناشی از عدمارائه تصویر درست جایگشت نقشها برای کارگردان/راویست. سید حمیدرضا حسینی در همه صحنهها، با یکدست لباس ثابت حضور پیدا میکند و عملاً نمیتوان گفت که او درحالایفای نقش است؛ زیرا تفاوتی میان تصاویر مشاهدهشده از وی درنظر مشاهدهگران وجود ندارد و علت دیگر مبنیبراینکه تفکیکپذیری شخصیتها هنگام مداخله کارگردان در صحنه همانند صحنه یک بهوجود نمیآید. جداازاینکه حضور گاهوبیگاه کارگردان در اثر، بازیهای دیگر بازیگران را تحتالشعاع قرار و بهاصطلاح تئاتری، «بازی خوری» انجام میدهد؛ چنانکه مداخلات وی در صحنهها، بهمرور باعث ایجاد وقفه در روند صحنهها و افتوخیز ریتم آنها میشود؛ تاجاییکه پاشنه آشیل اثر نام میگیرد. مضافبراینکه در اثری 80دقیقهای، چندبار به چند شکل مختلف باید «فاصلهگذاری» انجام بگیرد تا مخاطبان بفهمند درحالتماشای یک نمایش هستند تا «تزکیه نفس» و «همذاتپنداری با شخصیتها» در آنها اتفاق نیافتد؟ 1. با حضور کارگردان در همه صحنهها، 2. راوی، 3. مونولوگ بازیگران، 4. نوازندگی گروه موسیقی روی صحنه، 5. جایگشت نقشها، 6. ایفای نقش پسر بهوسیله بازیگر دختر و ...؛ طوریکه فرصت شناخت شخصیتها و روند حوادث با زیادهروی گروه نمایشی در استفاده از تمهیدات اجرایی متأثر از تئاتر روایی از دست میرود. چنین حجمی از «فاصلهگذاری» حتی در «پرفورمنسآرت» نیز اتفاق نمیافتد و اجراگران، دقایقی از اجرا را به برقراری ارتباط تماشاچیان با اثر برای تسهیل و تسریع روند مشارکت در اجرای موردنظر اختصاص میدهند تا بتوانند از «هنرهای نمایشی» در جهت انتقال افکار و ایدهها به مخاطبان بهره ببرند.
ابراهیم استارمی در مقاله «مبانی تئاتر روایی برتولت برشت بااستنادبه نمایشنامه ننه دلاور و فرزندانش» نوشته: «بنابراین، ازنظر برشت تماشاگران نباید تسلیم نتایج رویدادها در نمایش باشند. نمایش باید بهگونهای باشد که تماشاگر را به فکر، واکنش و تصمیم وادارد. ازنظر تماشاگر تئاتر روایی، هیچچیز بدیهی نیست؛ چون او هنگام نمایش، در برابر رفتار قهرمان واکنش نشان میدهد و میگوید: تصورش را نمیکردم. این راهش نیست. خارق عادت است. مشکل میتوان باورش کرد. باید جلواش را گرفت. رنج این انسان تکانم میدهد؛ چون باید برای او چارهای باشد». حالا در اثری که لحظهبهلحظه، یادآور «برتولت برشت»، «فاصلهگذاری» و «تئاتر روایی»ست، ناگهان، طراحی صحنه و لباس برخلاف اعتقاد نگارنده نمایشنامه «ننه دلاور و فرزندانش» برای طراحی صحنه و لباس کمینهگرا و استفاده از اشیای نمادین، بهطورکامل بهشیوه کلاسیک و واقعگرایانه اجرا میشود که چنین مسئلهای طبق ساختار برشتزده اثر، میتواند نکته منفی تلقی شود؛ هرچند درکمالناباوری، عملکردی بهغایت مثبت برای کلیت «ننه دلاور» بهجا میگذارد و اثر را از تنگنای سقوط نجات میدهد؛ زیرا جاذبه بصری ایجادشده بهوسیله دکور گاری و جزئیات لباسها، تماشاچی را برای تماشا مشتاق نگه میدارد؛ باوجوداینکه تنیچندازآنها، در نیمساعت ابتدایی، راه خروج از سالن را درپیش گرفتند. چنانچه طراحی صحنه و لباس بهشکل «تئاتر روایی» صورت میگرفت، مجالی برای تنفس مخاطبان و برقراری ارتباط با نمایش وجود نداشت؛ چنانکه «ننه دلاور» بیشازآنچه هست، سمت حوصلهسربری میرفت و کوچکترین جایی برای دفاع باقی نمیگذاشت.
باید خاطرنشان کرد؛ گاری باوجوداینکه نام دیگر متن «ننه دلاور و فرزندان او» اثر برتولت برشت، «گزارش جنگهای 30ساله» است، دچار تغییرات اشارهشده در روند روایت نمیشود و مثل روز اول، دستنخورده است؛ چنانکه تنها اتفاقیکه افتاده، تنها دوبار تعویض پرچم بوده؛ بنابراین، باورپذیری رویدادهایی که قرار است تماشاچیان را به فکر وادارد، از بین رفته؛ زیرا مصائب ننه دلاور و جنگ خانمانسوزی که از سر گذرانده، هرگز نمود بیرونی نمییابد همانند آنچه در طراحی گریم اثر قابلمشاهده است؛ غافلازاینکه «هنرهای نمایشی»، ترکیبی از تصویرسازی کلامی با بهرهگیری از دیالوگهای نمایشنامه برای ایفای نقش بازیگران و تصویرسازی اجزای نمایشی روی صحنه است. زمانیکه یک اثر نمایشی، اینقدر سؤال راجع به ماهیت و جزئیات اثر بهوجود میآورد، دیگر مجالی به مخاطبان برای تأمل درباره محتوای ارائهشده نخواهد داد و درچنینوضعیتی، خود اثر هیچگاه برای آنها اهمیت پیدا نمیکند تا پیرامون ماهیت محتوا، به تأمل و تفکر بپردازند؛ زیرا حجاب ساختهشده بهوسیله گروه سازنده، دید آنها را کور کرده است تا به ورای آنچه عرضهشده بیندیشند.
با وجود حذف ارجاعات به نیروهای نظامی در نمایش فوق، اثر همچنان از زمان طولانی 80دقیقهای رنج میبرد؛ همچنانکه قابلیت سرگرمیسازی و برقراری ارتباط با مخاطب را از دست داده و شاید، با بازنگری دوباره در صحنهها و تعدیل آنها، بتواند به اثری قابلستایش تبدیل شود. در بین بازیگران این اثر، مبین غضنفری در نقش «مأمور سربازگیری» و «سرهنگ مسن»/ نیلوفر خراسانی در نقش «ننه دلاور»/ نگین طیبی در نقش «ایوت»/ مسعود جهاندیده در نقش «کشیش» و سید مهدی روشن در نقش «آشپز» بازی قابلقبولی از خودشان بهنمایش میگذارند. درنهایت، سید حمیدرضا حسینی؛ کارگردان جوان تئاتر، باید از تجربیات گذشته درس بگیرد و نگاهی روبهجلو داشته باشد تا در آینده، نامی میان بزرگان تئاتر سرزمین ایران برای خودش دستوپا کند.
فرزاد جمشیددانایی