ید بلرزد قلم از دست شما می افتد
دل بلرزد همه ی قافیه ها می افتد
پا بلرزد تن بیچاره ی تو خون بشود
توی یک شهر بگو لرزه چرا می افتد
توکه نزدیک منی ،حرف اضافی نزدم
قفس لرزه بر این تار و صدا می افتد
تو بیا تا به دلم انگ جدیدی بزنی
دارد از شوق شما، یاد خدا می افتد
مژه برهم زده ای از دل من رد
... دیدن ادامه ››
شده ای
لرزه از چشمک تو تا به کجا می افتد
نام تو حس عجیبیست خودت می دانی
اضطرابیست که در حال و هوا می افتد
گفتم از نام تو ، دستم به تلاطم آمد!
ید بلرزد قلم از دست شما می افتد
#سعیدحاجتمند
۶ دی ماه ۹۴