تجربهی متفاوتی از هنرهای نمایشی بود!
وارد میشوید، یک ساختمان را میگردید، نمایشنامه در قالب پازلی چندوجهی در اختیارتان قرار میگیرد و تمام میشود.
محتوای اثر مبهم است!
این ابهام برای من جالب بود چرا که مشخصاً عامدانه بودن این ابهام، چه در نوع روایت و چه در منطق روایی را، حس میکردم ولی شاید فقط برای من اینگونه بود.
به هر حال نویسنده علاقهای ندارد شما به صورت واضح داستانش را درک کنید و مشکلی هم ندارد شما «هیچچیز نفهمیده» بیرون بیایید.
این با توجّه به سلیقهتان میتواند جذاب یا بسیار آزاردهنده
... دیدن ادامه ››
باشد!
من گروه آبی بودم.
طبقهی اول رفتم، بعد زیرزمین، بعد طبقهی دوم و سوم و پشتبام و آخر هم بازگشت به طبقهی اول.
زیرزمین فرم جذاب ولی محتوای نامأنوسی داشت، اگر حذف میشد هم اتفاقِ عجیبی برای اثر نمیافتاد.
طبقهی اول بیشترین مقدار سؤال را در رفت ایجاد میکرد و در برگشت جواب میداد.
طبقهی مهمی بود...
بازیهای ریتمیک و جذاب، مسلّط و بیانهای گوشنواز.
طبقات دوم و سوم موردعلاقهی من بودند.
بازیگر نوجوان طبقهی دوم درخشان بود، من عمداً سر راهش قرار گرفتم، حرفهای عبور کرد.
به اتاقهای زیادی سرک کشیدم (که شاید نباید میکشیدم) چیزهای ریزی در اتاقها پنهان بودند، خالق اثر تمام سعیش را کرده بود که یک دنیا خلق کند.
طبقهی سوم را هم بسیار دوست داشتم، بازیهای بهاندازه، فرم و محتوای منطبق و...
نقدی که به طبقهی سوم دارم نقش و بازی پیرزن درزی بود که اگرچه در رمان نقش پررنگی دارد ولی اینجا اگر نمیبود چه بسا بهتر هم میشد.
این هم شاید عامدانه بود ولی من در ذهنم این شخصیت را پررنگتر و بازیگرش را توناتر میدیدم.
و امٌا پشتبام...
به نظرم کاملاً اضافه، خستهکننده و خارج از برداشت من از دنیای درام بود.
اگر از طبقهی سوم دوباره به اول برمیگشتم و بعد هم پایان، برایم جذابتر بود.
افتادگی ریتم در پشتبام و بعد اتصالش به مونولوگ طولانیِ طبقهی اول، تنها جایی بود که در طول مدت این اثر خستهام کرد.
برای من در کل تجربهی جالبی بود.
نوعی از هنرهای نمایشی بود که کمتر میبینیم.
بازیها غالباً جذاب بودند و کارگردان تا حدودی موفق شده بود دنیای درون را از بیرون جدا کند.
من سهیادگار از این اجرا در ذهنم خواهم داشت.
اولیَش شخصیست.
دومی لمس دستان کودک نابینا در طبقهی دوم است.
سومی هم دیالوگیست که باز هم در طبقهی دوم شنیدمش و تا عمق وجودم حسش کردم:
«اندوه، وزنِ مبهمی دارد... و تو ایستادهای!»
فرم اجرایی کار اگرچه بینقص نبود ولی کمی گرما در زیرزمین و معطلی برایم قابل تحمل بود.
البته در هرگروهی باشید و چه بسا هر شبی که به دیدن اجرا بروید تجربهتان متفاوت خواهد بود.
فقط:
مقدار زیادی خواهید ایستادید.
کمی خاکی خواهید شد.
و میتوانید به اتاقها سرک بکشید، قرار نیست فقط راهنمایتان را دنبال کنید!