در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امین.داداشی درباره نمایش تااون: واقعیتش رو بخواین مدتی هست که از دست بی ملاحظه بودن همیشگی مردممون خس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:47:04
واقعیتش رو بخواین مدتی هست که از دست بی ملاحظه بودن همیشگی مردممون خسته شدم و سعی کردم به کل فاصله بگیرم از این مردم خود خواه و بی فکر ... ( در اجتماع‌ بزرگ و کوچک .. فرقی نمیکنه .. حدالامکان حتی بدون مکالمه ای از کنارشون فقط رد شم..‌) تنها جایی که این موضوع برام بی اهمیت میشه و دوست دارم و مشکلی ندارم که همین مردم کنارم باشن و کنارشون بشینم و بهشون و همینطور به من احترام گذاشته بشه همین "صحنه نمایش " هست ..
لطفا
لطفا
لطفا
لطفا
خواهشا و خواهشا ..... این یکی رو بیخیال شید .. همین یکی رو فقط از من و امثال من نگیرید ... نزارید خسته تر از همیشه تو این روزمرگی سردرگم بشیم ... باور کنید تنها و بزرگترین لذتمون دیدن همین نمایش هاست .. حداقل از این یکی بزارین لذت ببریم.. تئاتر سینما نیست .. زنده است .. ... دیدن ادامه ›› جاریست ...
ای وای ...‌!
گوشیم سایلنت , خودم آماده , نشسته بودم تو سالن ..نور رفت ..
نمایش در حال آغاز بود که به خودم گفتم فارغ از دنیای بیرون تمرکز کنم و کیف کنم و کیف کنم ... اما .....
اول از خانمی بگم که ۷-۸ دقیقه بعد از شروع اجرا با یک دسته گل بزرگ و پر سر و صدایی که در دست داشت , بسیار شیک اومد جلوی صحنه که خیلی هم به بازیگرا نزدیکه و از جلوی ردیف ۱ رد شد و اومد انتهای سالن و دید که جایی برای رفتن وجود نداره تا به صندلیش برسه خیلی گستاخانه منو از صندلیم بلند کرد و خواست که بره بشینه سر جای لعنتیش !!!!
این از ابتدای ماجرا که با اومدن ایشون اول نمایش و وسط دیالوگ مهم و غرق در حال و هوای داستان و ... به این شکل بهم خورد ..در طول نمایش هم مدام گوشیشونو چک میکردن و چلخ چلخ صدای دسته گل و در میاوردن و بقیه ماجرا ... !
دو تا صندلی اونور تر آقایی نسبتا محترم نشسته بودن که کلا در حال مکالمه با صدای زیاد با همراهشون بودن و به عناوین مختلف به خودشون اجازه میدادن که نمایش رو تحلیل کنن و به همراهشون بگن که الان در صحنه چه اتفاقی افتاده ... اونم با تن صدای بالا ... چندین و چند بار هم گوشی لعنتیشونو چک کردن ...
پشت سرم !!! وای !!!‌ سرکار خانم کلا داشتن پیام میدادن برای خودشون , وویس میدادند , نچ نچ میکردن ... وای !!!!!!! آخر نمایشم گفت آخیش تموم شد‌!!!!!
سوال ...
مجبورین ؟ کسی گفته به زور به دیدن نمایش بیاین ؟ چرا واقعا ؟
به حال دو رو بریاتون فکر نمیکنید ؟ به حال بازیگرا ؟ به وقتشون ؟‌ به تلاششون .. به هیچی احترام نمیزارین ؟ وقتی همیشه خودخواهید و بی فکر و شتاب زده فقط عمل میکنید بدون اینکه ملاحظه کنید لطفا تئاتر تشریف نیارید ... اینجا جای شما نیست ...
واقعا برای این عده از صمیم قلب متاسفم ...
پوزش میخوام طولانی شد و ناراحت کننده بود متنم ..
.
.
.
اما نمایش ...
واقعا خوب بود
دست مریزاد
متن که عالی بود و دغدغه اش با گوشت و استخون حس میشد ..
بازی ها درجه یک بود
نور و صحنه و لباس و گریم هم در نوع خودش کم نظیر و زیبا بود
موسیقی خیلی بهتر میتونست انتخاب و اجرا بشه تا اتمسفر کار رو قوی تر کنه
در نهایت به گروه تبریک و خسته نباشید میگم همگی درخشان بودید 🤍✨
چون نمایش رو ندیدم خواندم زدم وگرنه که با حرفاتون در مورد تماشاچیا موافقم و چاره کار رو شاتگان میدونم
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
هلیا میرهادی
متاسفم که تماشاچیان کنار دست تون و پشت سرتون انقدر بی ملاحظه عمل کردن . اما میتونم از جانب خودم دعوتتون کنم که دوباره تشریف بیارین و کار رو ببینین و آرزو کنم که همراهان کنار دست تون تئاتری باشن .
این برخورد شما نشان از لطف و سخاوت بی اندازه شماست .. واقعا متشکرم
فکر نکنم سعادت این رو داشته باشم که مجدد به اجرای دلنشین گروه بنشینم منتهی جا داره که عرض کنم از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم و برای شما و کل تیم آرزوی موفقیت دارم
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
امین.داداشی
این برخورد شما نشان از لطف و سخاوت بی اندازه شماست .. واقعا متشکرم فکر نکنم سعادت این رو داشته باشم که مجدد به اجرای دلنشین گروه بنشینم منتهی جا داره که عرض کنم از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم ...
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید