وطن امروز اسیر دو سه تن بی وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
این یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
این یکی مرده خور و آن دگری گور کن است
آن شده پیش نماز چمن دانشگاه
واقعا قصه ی او قصه خر در چمن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنین
تشنه خون جوان و بچه و مرد و زن است
حاکم شرع به حیوان عجیبی ماند
که
... دیدن ادامه ››
دمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است
هیات حاکم ما هیات خیرات خوری ست
هیات دولت ما هیات زنجیر زن است
تا که باشد وطنم دست دو تن تعزیه خوان
همه جا قتل حسین یا که عزای حسن است
روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ما بی کفن است
می زند خون جوانان وطن موج هنوز
این چنین است که لب تشنه و خونین بدن است
مملکت داری از این قوم چه داری تو امید
که در اندیشه جیب و شکم وخیک تن است
بر نیاید ز بز و بزمچه خرمن کوبی
کار بر عهده گاو نر و مرد کهن است
شده هر بی خردی صاحب یک دسته قشون
هر خطا پیشه رئیس دوسه تا انجمن است
این یکی دشمن شعر و گل و موسیقی و عشق
آن یکی دشمن ملیت و خصم سنن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقیه
حالیا وقت نوا خوانی زاغ و زغن است
حد شرعی به گل لاله و نرگس زده است
حاکم شرع که غارتگر دشت و دمن است
سرزمین گل و بلبل به چه روزی افتاد
بلبل آن وزغ است و چمن آن لجن است
مجلس ختم قناریست بیا ای قاری
که کنون نوبت تو طوطی شکر شکن است
این چه بوییست که از زیر عبا می آید
که چنین باعث دلسردی مشک ختن است
داده بودند خبر بت شکنی می آید
بت شکن آمد و دیدیم که پیمان شکن است
مذهب مرجع تقلید اگر بی وطنی است
سجده بر خاک وطن مذهب و آئین من است.
سعیدی سیرجانی