در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | Paria_brh درباره نمایش سَنتِز: ســنتــز سی ام بهمن ماه _ اولین شب اجرا زمان شروع : راس ساعت بدون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:12:50
Paria_brh (paria_brh)
درباره نمایش سَنتِز i
ســنتــز

سی ام بهمن ماه _ اولین شب اجرا
زمان شروع : راس ساعت بدون تاخیر
طول اجرا : طبق اعلام
زاویه دید : ردیف اول باکس وسط


_ ای فریاد خونین زن
برابری از چه می خواهی؟
که برسی به من؟!
من که هنوز خود مَردی ام
نگهبان گورستان و خرافات و
طوق بر گردن از مهملات ... دیدن ادامه ›› و
اسیر عقل خرابات.

_ با یک خشاب قرص سنتز در دست (فلایر) ، بدرقه ی سالن می‌شوم. موزیکی درحال پخش است. حزن آلود و وهم انگیز که گویی ناله ی زنی در دوردست است که چنگ میزند قلبت را.
این اولین حلقه ی اتصال من با اجرا است.

_ طراحی و دکور همان چیزی است که در پوستر نقش بسته است.
رختشورخانه ای نه چندان مدرن، نه چندان پاک و  تمیز، درست به مانند ذهن و روح پدر داستان.

چشمانم مات صحنه ای سرد و سخت با شیمیِ استیصال و کینه بین پدر و دختر می‌شود
نگاه های سلطه جو، مغموم، کلافه، حق به جانب و مردسالارانه ی پدر در چشم دخترکی که گویی می داند آنچه که در انتظار اش است را.
دخترک
میلرزد... می‌ترسد....
اما تاب ِ مخالفت ندارد....
گویی قدرت نافرمانی اش، مسخ ِ دستان ِ زمخت پدر شده است، شاید هم هنوز "پــدر" برایش مقدس و والاست!

_ هیچ مردی رضایت نمی‌دهد که زن باشد، اما تمام مردان آرزو دارند که زنان وجود داشته باشند.
"خدای را سپاس بگذاریم که زن را آفریده است. طبیعت مهربان است زیرا زن را به مردان بخشیده است."
در این عبارت‌ها و عبارت‌های مشابه آنها، مرد یکبار دیگر با ساده‌لوحی خودپسندانه تاکید می‌ورزد که حضور خودش در دنیا امری اجتناب ناپذیر است و حقی به شمار می‌رود، ولی حضور زن عبارت از حادثه‌ای ساده است، اما حادثه‌ای سعادت‌بار.
و شاید گمان می‌کند این حادثه ی سعادت بار، قربانی ای تحت الاختیار است برای رستگاری او. هر زمان که بخواهد، هر زمان که اراده کند.

_ اولین نمایش بدون دیالوگی بود که به تماشا نشستم. تجربه ی ارزشمندی بود.
همچنان در ذهن ام سوالاتی است که دلیل منطقی ای برای بعضی از آنها، نمی‌تواند بیابد.
به طور مثال حضور مجدد پدر داستان، جنبه ی فرا واقعیتی به قصه بخشید که آنچه در فهم آمده بود را در دقایق پایانی با چالش بی جواب مواجه کرد.

_ پرفورمنس دختران در بعضی صحنه ها متوسط و بعضی دیگر خوب بود. کاراکتر پدر نیز در یک خط خوب سیر می‌کرد.
با توجه به اینکه بار دیالوگ گویی و روایت هم به فرم و میمیک صورت و تماما اکت بدنی بازیگران متصل است،
به شخص ترجیح میدادم در موقعیت هایی نظیر مرگ و زندگی ای که دخترک قرار می‌گیرد، واکنش شدیدتری داشته باشد
و حتی حس میکردم گاهی فراموش می‌کند که القا کنننده ی ترس باشد و ارتباطش با خط روایی برای لحظاتی قطع می‌شود .

*اگر به دنبال اثری هستید که در سکوت مرگبار میان پدر و فرزندان، فریادها می‌زند و تعصب و نرینگی و ظلم بر تن نازک زن، این جنس دوم در باور بعضی مَردان نئاندرتالی _از گذشته تا هنوز را_  به تصویر بکشد، پنجاه دقیقه خود را مهمان این تئاتر محترم کنید.

در ریتمی آهسته همراه ترس درونی شروع می‌شود
اوج می‌گیرد، در خودش می‌بلعد و باز فروکش می‌کند و با بُهت و ترسی نهان تنهایت می‌گذارد
چرا که این داستان تا همیشه ادامه خواهد داشت
این سنت... این پوسیدگی....این خودخواهی و اختیار وحوش مالکانه پدر بر جسم فرزند.


اما اگر روح حساسی دارید و یا از ترومای خشونت خانگی و اتفاقات این چنینی که زن بودن در این جامعه تا حدودی بر همه ی ما روا داشته است، رنج میبرید. توصیه میکنم با دقت بیشتری شب تئاتری خود را انتخاب کنید. ضرب آهنگ موسیقی با اکت خشونت آمیز پدر و جنونی که در بیننده ایجاد می‌کند برای لحظاتی واقعا دردناک است.

_______________________________________

پر از انرژی و عشق بمانید در ادامه ی مسیر.

سلام خانم پریا. چقدر قشنگ و کامل نظرتان را می نویسید 👌👌👌👌
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
فریبا
سلام خانم پریا. چقدر قشنگ و کامل نظرتان را می نویسید 👌👌👌👌
درود بر شما مهربانو. سپاس از چشمان هنردوست شما که مرا می‌خواند. روزگارتان وصلِ امّید باشد و بس.
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید