جذاب ترین بخش اجرا در ورود بود که عوامل و بازیگرها مشغول تعامل با تماشاچی ها بودند و سن و شغلشون و حدس میزدن بعد ریتم کار و تعامل با مخاطب از قوت اولیه افتاد ، سرودهایی خوانده میشد و بعد تعامل هایی به تناسب موضوع یا حال و هوای سرود با تماشاچی ها اتفاق می افتاد ، اما وزن این دو اتفاق یکی نبود سرودها به لحاظ متنی و موسیقیایی چنگی به دل نمیزد و تعامل با تماشاچی ها که نقطه قوت کار بود برای تنظیم وقت و خوانده شدن تعداد زیادی سرود به حاشیه میرفت، در مجموع کار ایده خلاقانه و سبک جدیدی دارد که نیاز به مدیریت و هدایت بهتر دارد، تکرار یک پرسش تکراری که از درون خودتون چی میخواهید بگید میتونست متناسب با سرود ها به سوال هایی کمی جهت دارتر تبدیل بشه تا گفتگو با مخاطب را از بلاتکلیفی و همانگویی در بیاره،زمان کار زیاد بود میشد تعداد قطعات را کم کرد، طراحی دکور هم فاقد جذابیت بصری بود و نورپردازی به شکلی بود که افرادی که عقب تر بودن صورت هاشون در تاریکی بود. در مجموع کار ارزش یک بار دیدن را داره و ظرفیت خیلی جذاب تر شدن را. خسته نباشید به عوامل .
در ضمن جواب تقریبا تکراری رهبر گروه سرود به صحبت های مخاطبان که صدای شما راشنیدیم میتونست بیان از بی حوصلگی باشد دادن جواب های مختلف و به فراخور و بداهه بیشتر که در بعضی موارد اتفاق می افتاد خیلی دلچسب تر است و هدف اصلی را که دیده شدن و شنیده شدن افراد هست بیشتر به ذهن متبادر میکند ، گروه این قابلیت بداهه را داشتن بهتر ازش بیشتر استفاده کنن و جمله حرف شما شنیده شد را زیاد تکرار نکنن حس مشاوری را میده که هر کی میره تو اتاقش یه حرفهای مشابه میزند.