وقتی اسم ماهان حیدری رو دیدم، یاد دیو و دلبر افتادم.
یادمه جمله ای که تونستم راجع بهش بگم این بود: در حد بضاعتمون، خوب بود…
راجع به شازده کوچولو میتونم بگم: فراتر از انتظار!
ماهان حیدری حسابی سطح کارش رو بالا برده. چندین پله.
هماهنگی، ویژگی بارز این تئاتر بود.
هماهنگی شازده کوچولوها
هماهنگی حرکات و موسیقی
هماهنگی نور و حرکات
که در بعضی از بازیگران بیشتر هم به چشم می اومد.
تماشای کار، لذت زیادی نصیبم کرد.
شنیدن آلتو و سوپرانو روی صحنه
... دیدن ادامه ››
رودکی! یکی از آرزوهای قدیمیم بود. اون های نوت روباه، مو به تنم سیخ کرد و ناخودآگاه ساعدمو مالیدم که بخوابن سر جاشون!
آقای حیدری، دفه ی بعد باله لطفا…
درمورد صدابرداریبایدبگم که نسبت به دیو ودلبر عالی شده بود. یادم بود وسط دیو و دلبر هدفونم رو توی گوشم گذاشتم که حجم درهم صدا کمتر آزارم بده. دیروز هم یادم بود که با خودم ببرمش. اما صدا برداری به قدری لطیف و شفاف بود که ابدا نیازی بهش نبود. دستمریزاد
چند اشاره ای که به امروز ما در کار وجود داشت، خطر لاکژری و بی دغدغه بودن رو از سر اجرا گذروند. هوشمندانه بود.
به جرات بهترین بیگ پروداکشنی بود که تا امروز روی صحنه های ایران دیدم.
در مجموع بسیار راضی و غنی از سالن خارج شدم. و قدردان تمام زحمتی که برای این کار کشیده شده بود هستم.
______
یکی دو نظر شخصی
جاهایی وجود کمی مکث بیشتر میتونست زمانی برای تشویق بازیگر وسط صحنه بدست تماشاگر بده. تشویقی که انتظار و البته استحقاش رو داشتن. مثل جغرافیدان
ساکسیفون درخت، نیازی به میکروفون نداشت. و جاهایی دیستورتمیشد که حیف بود. شاید یه جایی از سیستم صوتی خوب سالن، توانایی پخش صداش رو نداشت که حیف بود.