در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رامین بذرافشان درباره نمایش خاکستری: 19 اردیبهشت 1403 به تماشای این نمایش نشستم. داستان نمایش، بخشی از فیلم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:47:40
19 اردیبهشت 1403 به تماشای این نمایش نشستم. داستان نمایش، بخشی از فیلم "توت فرنگی وحشی" اینگمار برگمان را با روایتی متفاوت برایم تداعی ... دیدن ادامه ›› کرد. همانطور که برگمان با نشان دادن ساعت بدون عقربه در خواب به شخصیت اصلی داستانش فهماند که مرگ او نزدیک هست در این نمایش هم شخصیت پدر خوابی با مضمون ساعت میبینید (میتوان پیش آگاهی ای از مرگ وی دانست) و همینطور در انتهای نمایش برادر یک ساعت بدون عقربه را به خواهرش میدهد که میتوان متوجه خبر مرگ پدر به دختر شد. اشاره ای به نظرات فروید درباره رویا و خاطرات که بنای ساخت شخصیت انسان هستند در این نمایش به شدت دیده میشود. سرکوب «ناخوداگاه» و «من» با «من برتر» در شخصیت های نمایش به شدت دیده میشود شخصیت قدسی، آمال و آرزوهای خود را سرکوب میکند و دنبال درمانی برای این سرکوب میگردد (با گرفتن اموال مرد)، شخصیت پسر و دختر، اعتراض خود نسبت به پدر مستبدشان سرکوب میکنند و به تبع آن عشق که بزرگترین موهبت برای انسان میباشد را از دست میدهند. انتخاب میزانسن ساده توسط کارگردان که بسیار هوشمندانه انجام شد، از نظر بنده بهترین راه ممکن برای رساندن این حجم از پیچیدگی روایت و داستان به مخاطب انتخاب چنین میزانسنی بود. استفاده از نور در ابتدای نمایش بر روی صورت دو شخصیت نمایش و افتادن سایه شخصیت ها بر روی دیوار یک تصویر بسیار عاشقانه و رمانتیک و کم نظیر را برای من رقم زد. انرژی ای که بازیگران نمایش برای این اثر گذاشتن واقعا ستودنی است چرا که تمام سنگینی انتقال درونیات شخصیت ها و روایت داستان بر عهده آن ها بود و آن ها هم از هیچ تلاشی دریغ نکردند و بسیار دلنشین سنگینی داستان و واقعیتی که انسان همواره با آن زندگی میکند را به نمایش گذاشتند. برای من بسیار جذاب بود که «آزاده رادمهر» چه طور با صدای فوسه میتواند انقدر شفاف کلام را انتقال دهد و چه طور با بازی خود میتواند ریتم نمایش را تغییر دهد یا «عرفان صالح» چه طور میتواند شخصیتی را بسازد که تا حالا من مشابه آن را ندیدم شخصیتی بنا به نظر یونگ با آنیما و یا غم و اضطراب و رنجی که «ریجانه عنایتی» در طول نمایش به مانند کوله بار بر دوش کشید و «سعید محمدی» با بازی خود به نمایش رنگ عشق داد و «مریم میراب زاده» زندگی مدرن را به تصویر کشید. در انتها باید عرض کنم که تصویری که از دیشب از نمایش خاکستری در ذهن من تداعی میشود مویه «ایمان رییسی» در شخصیت پدر هست که تصویری برای من ساخته که شاید نتوانم به این زودی ها آن را فراموش کنم، بدرستی این بازیگر نقطه اوج شخصیت خودش را شناخت و در جایی که انتظار میرفت و هوشمندانه به شخصیت خود ادای دِین کرد.
بسیار متشکرم از این گروه تئاتری.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید