شده از درد بپیچی به خودت، دم نزنی؟
خواب در چشم تو باشد مژه بر هم نزنی؟
بغض تا حنجره بالا برود درد شود!
خط پیشانی خود را بکشی ، خم نزنی؟
آه را در قفس سینه به زنجیر کشی
داد را قورت دهی، ضجه ی محکم نزنی؟
لقمه ی روز و شبت تلخی این داغ شود
آب را ساده بنوشی و به آن سم نزنی؟
وای از دست تویی که همه چیزت شده درد
کاش آرامش ما ،این همه برهم نزنی...
#سعیدحاجتمند