در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسام خالقی: تشنه ام که میشد خاک میخوردم یعنی برای رفع تشنگیم خاک نرم میخوردم به عب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:53:09
تشنه ام که میشد خاک میخوردم یعنی برای رفع تشنگیم خاک نرم میخوردم به عبارت دیگه شما ها هشتا لیوان آب میخورین و من یه فنجون خاک نرم کاشان، ماه به ماه من و دایی محمودم یه سر میریم کاشان و یه گونی خاک ناب سفال میاریم ، البته سفالگری تو لالجینه اما ما چرا میرفتیم اونجا دیگه باید از داییم بپرسین !
یادمه تو دوران بچگی تو کیفم یواشکی خاک میزاشتم و انگشت انگشت می نوشیدم حالا تو این گیر و دار حتما دارید فکر میکنید من از پستان مادرم چی میخوردم پس؟! از بس که ذهنتون خلاقه! تا حالا بچه ای رو ندیدین که با شیر خشک بزرگ شه ؟پس این همه بزرگان پاستوریزه چی هستند. مامانم هم مخلوط خاک با....خاک با...خاک با نمیدونم هرچی که بدستش میومد دیگه!
خاک خوردن من برای دوستام سوژه ای بود در رابطه با جنس مونث که دو مورد بیشتر وجود نداشت یا:اییییش خاک بر سرم مگه میشه؟!! و یا:وااااااای چه خاص و رمانتیک! پسرا هم که چندتا بوق اولش و یه اوسکلی وسطش و چندتا بوق هم بعدش کلا یه حالت بیشتر نداشتند فقط بوقاشون فرق میکرد.
ننم من رو برداشت برد دکتر ، یارو جواب آزمایشاتم رو بالا و پایین کرد و یه دست از منتهی الیه پس گردن تا روی پیشونیش روی کله کچلش کشید و گفت:میارکه حامله است ویار داره.
تو خانواده ی ما البته پدری هرکدوممون یه جورایی خاصیم تازه خاک خوردن من که چیزی نیست بزارین این رو براتون ... دیدن ادامه ›› بگم که.....
_امیر پاشو بیا شام
-باشه مامان اومدم یه دو دقه صبر کن
- یا میای یا جفت پا بیام دندون سی و دومت پسر عزیزم؟
میخواستم بگم که بقیش رو بعدا براتون تعریف میکنم
فعلا


از: حسام
حسام واقعا هم نوشته هات رو دوست هم خودت رو!
واقعا نوشته هات فوق العاده حرفه ای هستن!
منتظر بقیه داستانت هستم :)
۱۳ تیر ۱۳۹۱
سلام حسام جان
نوشته عالی بود
بیشتر بنویس ، نویسنده خوبی میشی؟ شک نکن
۲۳ تیر ۱۳۹۱
سلام بروی ماهت هومن جان
ممنونتم
چشم مینویسم اما خوب نمیشم:ـ)
۲۴ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید