به طور کلی نمایش متوسط رو به خوبی بود و جا داشت سالن از چیزی که بود، پرتر میشد. شاید اگر چند بازیگر نام آشنای دیگر در لیست بودند، صندلی ها پرتر میشد.
مسیر نمایش واضح و داستان کاملا مشخص و قابل فهم بود. به بیانی، بر خلاق خیلی نمایشها که پلات داستان قابل تعریف نیست، در اینجا اگر میخواستی در پایان نمایش در چند خط داستان را بنویسی ، شدنی بود. البته این نه نقطه قوت و نه نقطعه ضعف بلکه نوع ساختار پلات بود.
ارتباط نقش هایی که در ابتدا غریب از هم به نظر میرسیدند، در اواسط نمایش نکته جالبی بود. ضمن اینکه تلفیق چند بُعد مختلف اجتماعی، فرهنگی، درام ، نگاه جنسیتی، خیانت و ... داستان را جذابتر
... دیدن ادامه ››
میکرد.
بازی ها نسبتا خوب بود، البته میشد که بهتر هم باشد. بازی خود خانم تیرانداز نسبت به سه عزیز دیگر بهتر و بقیه نیز قابل قبول بود ولی اگر روی قدرت کلام کمی بیشتر کار شود به نظر تاثیرگذاری خیلی بهتری خواهد داشت، به خصوص نقش سارینای عزیز.
صحنه، بی تکلف و ساده ولی شاید بیش از حد ساده البته با ترکیب رنگی جالب ، صدای پیت ها در اواخر نمایش استفاده هوشمندانه ای از ابزار موجود برای القای حس خشم در آن لحظه بود.
دوست عزیزی که البته بطور همزمان مسئول صدا و نور بودند و برخی صداها را مثل بیت باکس و صدای نفس یا ورق خوردن برگه ها را زنده اجرا میکردند، شاید بهتر میبود یا کامل نمایان باشند یا کامل نباشند. تردد به محل میکروفون و تنظیم نور یا پخش و بازگشت به محل نشستن در عقب کار را کمی غیر حرفه ای میکرد.
در پایان خسته نباشید به همه عوامل و بازیگران عزیز و سپاس از تمام عزیزانی که در هرصه هنر به خصوص نمایش صحنه تلاش میکنند.
«تلخترین چیز تو زندگی اینه که بپذیری که شکست خوردی»
«این اولین جیمی جامپیه که یه دختر داره انجام میده. همینجور که می دوئه، داره به نوشته روی تیشرتش اشاره میکنه»