در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رویا هاشمی درباره نمایش با خشم به گذشته نگاه کن: تفاوت زیست در یک کشور با سطح رفاه اجتماعی و خانوادگی و امید به زندگی ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:18:49
تفاوت زیست در یک کشور با سطح رفاه اجتماعی و خانوادگی و امید به زندگی بالا و زیست در منطقه ای تسخیر شده به نام خاور میانه که در آن برای اولیه ... دیدن ادامه ›› ترین حق (حیات) باید جنگید، عدم درک افراد از شرایط و فشار خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی که عبدو در آن رشد کرده، موجب شده تا همه عبدو را فردی بداخلاق و غیرقابل تحمل بدانند.
صحنه ای که همگی دور میز شام هستند و عبدو قطعه موسیقی ای پخش میکند که یک زن عرب زبان « حتی اگر عربی ندانید متوجه میشوید که خواننده با تمام وجود از غمی که در دل دارد میخواند» حتی این اشخاص تحمل شنیدن این سوز و درد را ندارند.
حسرت زندگی ای که پدر عبدو نتوانسته در آن آسایش و رفاه را تجربه کند به نوعی نشانه کوله بار حسرت هایی است که عبدو برخلاف تغییر شرایط جغرافیایی زندگی اش همچنان با خود حمل میکند.
صاحب خانه قبلی پیرزنی آلمانی بود که چون با عبدو رفتار خوبی داشته است؛شخصیتی در طول نمایش است که عبدو از مرگ او عمیقا ناراحت میشود. عبدو میگوید که برای زندگی اش شریک آرامی میخواهد تا با او به ارامی رفتار کند که این نشانی از کمبود ارامش و توجه در طی سالهای زندگی عبدو میباشد.
عبدو برای داشتن تمام چیزهایی که مابقی از ابتدا زندگی بدون کوچکترین تلاشی داشته اند ، جنگیده است ، تلاش کرده است . حتی برای بدست آوردن آلیسون تلاش کرده است و خود را سزاوار زندگی ای آرام و بدون مشکل میداند.
رفتن برای هر کسی جز عبدو راحت ترین و اولین راه حلی بود که به ذهن میرسید. همه وقتی چیزی دلخواه آنها نبود در اولین فرصت از موقعیت فرار کردند اما عبدو آن کسی نبود که برود اما برای نگه داشتن کسی در زندگی اش اسراری نداشت ؛اما عبدو هربار که کلمه رفتن را شنید به اندازه اولین باری که رفتن شخصی از زندگی اش( پدر) را تجربه کرد برایش سخت و پرفشار بود.
درمان نکردن اسیب های رابطه قبلی و عدم امادگی برای ورود به رابطه عاطفی جدید موجب شد تا نتوانند در لایه های عمیق تر رفتار و ارتباطات یکدیگر برداشت صحیحی داشته باشد و همه چیز در سطح ظاهر باقی ماند و تنها برای فرار از احساس تنهایی بعد از رفتن آلیسون بود که عبدو نمیخواست رابطه خود را با کیت پایان بدهد.
من تمام این برداشت ها از بازی درخشان «مازیار سیدی » بیاد دارم که وقتی خشم عبدو را دیدم حتی بی دلیل، به او حق دادم که الان خشمگین باشد. با غم او غمیگن شدم و لحظاتی که لبخند میزد خوشحال بودم که عبدو در این لحظه شاد است.
خسته نباشید به سه بازیگر عزیز دیگر که شخصیت هر کدام در پیش بردن این قصه در بهترین حالت خود ایفا شد.
خسته نباشید ویژه خدمت تیم طراحان ( لباس، دکور،نور) و عوامل محترم که در تاثیرگذاری دو چندان این نمایش تاثیر ویژه ای داشته اند.