در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کاوه علیزاده: من در غمی غریب دنبال تو میگردم که نیست که تمام شده است که رفته اس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:22:28

من در غمی غریب
دنبال تو میگردم که نیست
که تمام شده است
که رفته است در یک جای دور
من در غمی غریب
صدای تو را می شنوم
که صدایم میکند
که برایم چای میریزد
که موهایش را باز می کند
می نشیند روبروی ساعت خوابیده
موهایش را می اورد سمت چپ سینه اش
و شروع می ... دیدن ادامه ›› کند به بافتن
به درشت بافتن
به بافتن یک گیسِ پهن ِبلند ِمشکی ِنرم ِامده تا کناره هایِ کفشدوزکِ خوابیده‌ی روی دامنت
سیاه
بلند
پهن
غم زده
من در غمی غریب
نفس های تو را میشنوم
که از روی اشک هایت رد می شود
بعد بلند میشود
تاریکِ خانه را طی می کند
تا اشپزخانه می رود
به شمارش می افتد
تا حوالی حمام می رود
به شمارش می افتد
تا اتاق خواب می رود
به شمارش می افتد
تا پشت پنجره خاک گرفته رو به تهران کثافت زده می رود
به شمارش می افتد
تا نزدیکی های در می رود
به شمارش می افتد
بعد سراسیمه پرت می شود روی مبل
دراز به دراز
رو به سقف
و به دیگر نیامدن من فکر میکند
به دیگر تمام شدن همه چیز
به شور بودن اشک هایی که گونه هایت را راه رفته اند
و سُر خورده اند زیر پرزهای زبانت که طعم یاخته های گردنم را نمی دهد
من در غمی غریب
این سوی جهان
نشسته ام
نه
دراز کشیده ام
نه
راه می روم
نه
ایستاده ام
نه
مرده ام و دارم از لحظه های تو
در بعد من مینویسم
من در غمی غریب
پشت این همه راه
پشت این همه طولانی
پشت اینهمه زندگی در جریان لعنتی سگ مذهب
نشسته ام
نه
دراز کشیده ام
نه
راه می روم
نه
ایستاده ام
نه
مرده ام
نه
گیر کرده ام لعنتی
و تمام نمیشوم
من در غمی غریب
گیر افتاده ام لعنتی
گیر افتاده ام در گوشه ای از جهان
و زمان دارد همه چیز تورا می بلعد
من در غمی غریب گیر افتاده ام
و زمان رنگ طوسی اش را برداشته است
و می مالد پشت چشمانم
و موهایت را کم رنگ تر می کند
خطوط شکسته ی لبانت را کم رنگ تر می کند
عطر پوست تنت را کم رنگ تر می کند
هن هن لخت نفس هایت را کمرنگ تر می کند
عرق های گردنت
(که سر می خورد از لای مهره های پشتت و می اید تا بالای باسن ات)،
را کمرنگ تر میکند
جای انگشتانم دور کمرت را
کمرنگ تر میکند
نشستن ات را رو بروی من
با لیوان چای داغ
(که بخارش از سرمای پنجره باز بالا می رود)
را کمرنگ تر می کند
نور گوشه اتاقت
که نصف می افتد روی صورتت
و نصف دیگرش شکسته می شود روی ملحفه سفید
را کمرنگ تر می کند
راه رفتنت را درون سرم
کمرنگ تر میکند
انگشتان بلندت که لای صفحه پنجاه و سوم کتاب مانده است را
کمرنگ تر می کند
شیشه مشروب نصف کاره را
لیوان بالای تختت که از یخ تمام شده است را
وحشی چشمانت را که از بالا به من نگاه میکند را
زیر لب همخوانی کردن موزیک را بی صدا
با حرکت عجیب لبهایت
کمرنگ تر می کند
صدای شجریان که افتاده است روی تتوی کمرت را
کمرنگ تر می کند
به خواب رفتن بعد مستی مرا روی سینه هایت
کمرنگ تر می کند
کمرنگ تر می کند
کمرنگ تر میکند

من در غمی غریب فرو افتاده ام این گوشه ی جهان
و زمان
شمسیرش را از رو کشیده است و دارد
همه چیز تو را نصفه نیمه می بلعد لعنتی
و من دستانم را
هر شب
در غمی غریب
تا انتهای حلقومش فرو میبرم
و تکه ای از تو را بیرون میشکم
کمرنگ
نصفه و نیمه
تار
بلعیده شده
تو رفته ای و همه چیز بی رحمانه در مغزم مچاله شده است.


۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید