وقتی نمایشنامه در انتظار گودو را پیش از اجرا خوانده بودم، فکر میکردم که چطور میتوان این سکون و وابستگی را روی صحنه جان داد.
در انتظار گودو نمایشی است که در ظاهر، سکوتی ساده را روایت میکند، اما در عمق، به فریاد میرسد. ولادیمیر و استراگون، دو شخصیتِ معلق در انتظار، تنها با وابستگی به یکدیگر معنا پیدا میکنند.
در شروع نمایش، حس میکردم جای برخی ظرافتها و پرداخت بهتر در بازی بازیگران خالی است. اما هرچه بیشتر نمایش پیش رفت، اجرای بازیگران و کارگردانی توانمند به خوبی من را با خود همراه کرد و قدرت اثر را به نمایش گذاشت.
این نمایش به بهترین شکل نشان میدهد چرا تئاتر جادویی است که باید تجربه شود.
این نمایش، تجربهای فراتر از دیدن است؛ هدیهای برای اندیشه. اگر میخواهید کسی را به تئاتر علاقهمند کنید، تنها کافی است نسخهای از این نمایشنامه را به او بدهید و یک بلیت تهیه کنید. امید است که تئاتر امروز، همانطور که بکت در این اثر انجام داد، بار دیگر به ابزاری برای روشنگری و نقد اجتماعی تبدیل شود، و طنزهایی که گاه سنگینی سایهشان بر مفاهیم عمیق بشری حس میشود، جای خود را به معنایی ماندگار و تأملبرانگیز بدهند.